(
بهترین حالات برای دعا/ دعا در سجده مستجاب است
> حضرت آیتالله مجتبی تهرانی در ادامه مباحث دعا با تأکید بر اینکه در دعا نباید
> به
> موضوعا محدود اکتفا بلکه باید هر چه میخواهیم درخواست کنیم، به تشریح بهترین
> حالات
> برای دعا پرداخت و سجده را بهترین حالت و عامل استجابت دعا اعلام کرد .
>
> مروری بر مباحث گذشته
>
> گفته شد ماه مبارک رمضان، از طرفی ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام رب است و
> از
> سوی دیگر ماه دعا و سخن گفتن عبد با رب و مطرح کردن تقاضاهایش است. در اینجا هم
> دعاهای مأثور و هم غیرمأثور داریم. گفتیم دعاهای غیرمأثور دارای شرایط و آدابی
> است.
>
> عرض کردم بهترین دعا برای دیگران همین چیزی است که در روایات ما وارد شده است
> که آن
> دعا کردن نسبت به مغفرت است. ما در روایات متعددی این جملات را داریم:
> «أللَّهُمَّ
> اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ هم نسبت به احیاء داریم و هم
> اموات.
> حتی در متن روایات ما هم که شیوههای دعا را میآموزند، این دعا وارد شده است
> که در
> آن روایت از امام صادق بود که: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ
> الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ
> جَمِیعِ الْأَمْوَات».
>
> ثمره «طلب مغفرت» برای اموات
>
> جلسه گذشته گفتم ثمره این دعا برای اَحیاء «رفع مانع اجابت دعا» است. اتفاقاً
> برای
> اموات هم بهترین دعا همین است. چون آنچه اهم اموری است که اموات به آن احتیاج
> دارند، «رفع موجبات عقاب» است. وقتی برای مغفرت آنها دعا کردید و این را از خدا
> خواستید، معنای آن این است که خدایا، آنها را عفو کن و موجبات عقاب را از
> آنها
> برطرف فرما! لذا برای اموات هم بهترین دعا همین است.
> بهترین دعا برای اموات همین است که انسان تقاضا کند که موجبات عقاب از آنها
> رفع
> شود. این نکته برای این بود که بحث جلسه گذشته را تکمیل کنم؛ چون جلسه گذشته
> راجع
> به اَحیاء گفتم، حالا هم راجع به اموات عرض کردم. لذا بهترین دعا نسبت به
> برادران و
> خواهران ایمانی این است که از خدا برای آنها طلب مغفرت کنیم.
>
> تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا
>
> اما بحثی که این جلسه میخواهم مطرح کنم، در سنوات گذشته اشارهای داشتم، ولی
> حالا
> میخواهم توضیح دهم. یکوقت هست که در باب شرایط و آداب دعا، اعمالی را توصیه
> میکند که این اعمال در سه رابطهای که در گذشته بحث کردیم نسبت به اجابت دعا
> مدخلیت دارد. یعنی اگر انسان این اعمال را انجام دهد، اینها یا در تشدید مقتضی
> دعا، یا به فعلیت رسیدن آن و یا در تسریع اجابت دعا مؤثرند. مثلاً گفته میشود
> نماز
> بخوان، وضو بگیر، یا سایر اموری که بیان کردیم و از آن گذشتیم.
>
> اما بحث دیگری که در باب دعا مطرح است «تأثیر حالت ظاهری انسان در اجابت دعا»
> است.
> یک بحث از نظر باطن داریم که آنها را در گذشته عرض کردم؛ اما حالا میخواهیم
> از
> نظر ظاهر بررسی کنیم که انسان در چه حالی از حالات ظاهری دعا کند، اثرش بیشتر
> است؟
> حالا این را توضیح میدهم. ما به حسب ظاهر و از نظر فیزیکی حالات مختلفی را
> برای
> انسانهایی که سالم هستند تصویر میکنیم؛ مثلاً «قیام» دارند، «قعود» دارند،
> «رکوع»
> دارند، «سجود» و حالات مختلف دیگر دارند. سؤال این است که آیا این حالات هم در
> اجابت دعا دخالتی دارد یا نه؟
>
> سجده؛ نزدیکترین حالات بنده به پروردگار
>
> ما در روایاتمان این مطلب را داریم و جهت آن را هم در روایات ما ذکر کردهاند.
> من
> ابتدا این روایات را به دو دسته تقسیم میکنم و بعد دو روایت را میخوانم. یک
> دسته
> از روایات، علت را جلو میاندازد و بعد حالت را میفرماید؛ دسته دیگر اول حالت
> را
> میفرماید و بعد علت را بیان میکند.
>
> اما دسته اول؛ روایت از پیغمبر اکرم (ص) است که حضرت فرمود: «أقْرَبُ مَا
> یَکُونُ
> الْعَبْدُ مِن رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ نزدیکترین حالتی که بنده به
> پروردگارش
> نزدیکتر است آن حالی است که عبد معبودش را سجده میکند.
> بعد حضرت بلافاصله «فاء تفریع» میآورند و می فرمایند: «فَاکْثِرُوا
> الدُّعَاءَ».
> پس زیاد دعا کنید، یعنی در این حال سجده زیاد دعا کنید. در این روایت، حضرت اول
> علت
> را میفرماید و بعد مسئله دعا در این حالت را مطرح میکند.
>
> روایت دیگری هست که از عبدالله بن هلال است که خدمت امام صادق (ص) میرسد و
> میگوید: «شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ تَفَرُّقَ
> أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَیْنَا»؛ میرود خدمت حضرت و از پراکنده شدن
> اموال و
> گرفتاریهایی که به او وارد شده بود شِکوِه میکند؛ گویا بخشی از اموالش را از
> دست
> داده بوده یا ورشکسته شده بوده است.
> آنجا با امام صادق (ع) درد دل میکند. «فَقَالَ عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ وَ
> أَنْتَ
> سَاجِدٌ»؛ ابتدا اینجا حضرت میآیند سراغ دعا و میفرمایند بر تو باد که دعا
> کنی در
> حال سجده؛ بعد علت را ذکر میکنند که: «فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ
> إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ». یعنی نزدیکترین حالت عبد به ربش آن موقعی است
> که
> سجده میکند. پس دو چیز در این روایات هست؛ یکی این است که بیان نزدیکترین حالت
> عبد
> به رب از نظر ظاهر است و دیگری این است که دعا در این حالت به اجابت نزدیک
> میشود.
>
> سجده؛ بالاترین کرنش و عبادت
>
> اما مسئله اول؛ چرا «أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّه» حالت سجده
> است؟
> در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین کُرنش نسبت به
> معبود،
> سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند با همین عبادت او را
> امتحان
> کرد. آزمایش ابلیس «سجده» بود. چون بالاترین عبادت از نظر ظاهر، کُرنش به معبود
> است
> که آن هم در حال سجده است. لذا روایات تعبیر به «أقرب» میکنند؛ یعنی
> نزدیکترین
> حالت از نظر ظاهر، سجده است.
>
> سجده زیاد؛ علت «خلیل» شدن ابراهیم
>
> ما در باب سجده روایات زیادی داریم که من فقط به یک روایت اشاره میکنم که نشان
> میدهد حتی نسبت به قُرب انبیاء نسبت به خداوند هم سجده مؤثر بوده است. در
> روایتی
> از امام صادق (ع) است که شخصی از حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ
> إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً»؛ چرا خدا حضرت ابراهیم (ع) را به عنوان خلیل و دوست
> خودش
> انتخاب کرد و این لقب را به او داد؟ «قَالَ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى
> الْأَرْضِ».
> حضرت در جواب فرمود چون ابراهیم خیلی خدا را سجده میکرد و خودش را برای خدا
> روی
> خاک میانداخت. این به جهت مطلوبیت این حالت پیش معبود است که کُرنشی بالاتر از
> این
> از نظر ظاهر نداریم.
>
> دعا در سجده مستجاب است
>
> لذا این تعبیرهایی که در این روایات بود، این را میرساند که انسان وقتی
> میخواهد
> از معبودش درخواست کند، در حالی درخواست کند که در نزدیک¬ترین حالات به معبودش
> قرار
> دارد؛ چون این حالت، همانطور که اقرب به معبود است، اقرب به اجابت هم هست.
> یعنی
> دعا در این حالت به پذیرفته شدن نزدیکتر است. لذا در این روایات فرمودند در
> این
> حال دعا کن و از خدا درخواست کن. چون دیگر حالتی نزدیک¬تر از این از نظر ظاهر
> نداریم؛ پس این فرصت را از دست نده!
> در سجده از خدا چه بخواهم!؟
>
> حالا اینجا یک بحث دیگر مطرح میشود و آن اینکه در حالت سجده از خدا چه بخواهم؟
> آنچه ما در روایاتمان داریم این است که در این حال همه چیز بخواه، نظرتنگی نکن،
> دو
> جلسه قبل این را گفتم که اهم خواستههای انسان امور معنوی است؛ لذا آنها را
> بخواه.
> چرا؟ چون نیازهای معنوی، موقت نیستند. البته این منافات ندارد با اینکه انسان
> هم
> حوائج معنویاش را بخواهد و هم حاجتهای دنیاییاش را بخواهد.
>
> هم دنیا بخواه، هم آخرت
>
> حالا برای اینکه این تتمیمی نسبت به بحثمان باشد، یکی دو روایت را میگویم.
> عبدالرحمن ابن سَیابه از اصحاب امام صادق (ع) است که میگوید: «قُلْتُ لِأَبِی
> عَبْدِ اللَّهِ أَدْعُو وَ أَنَا سَاجِدٌ»؛ یعنی به حضرت عرض کردم من در حال
> سجده
> دعا میکنم و از خدا تقاضا میکنم؛ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود بله، «فَادْعُ
> لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ حالا که در سجده دعا میکنی، هم دنیا بخواه و هم
> آخرت.
> چرا؟ «فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة». چون تو در این حالت عبد و
> بنده
> هستی و او رب است و تو کُرنش نسبت به رب خود میکنی؛ اما این را بدان که ربوبیت
> او
> منحصر به یک نشئه نیست؛ او هم رب دنیای تو است، هم رب آخرت تو است. این حالت هم
> که
> بهترین حالت است؛ پس هم دنیا بخواه، هم آخرت.
>
> هرچه میخواهی، بخواه
>
> یک روایت دیگر هم از جمیل بن دراج است که از اصحاب بزرگ امام صادق (ع) است؛ از
> امام
> صادق نقل میکند که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ
> إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ میگوید خدمت امام صادق بودم که حضرت
> فرموند
> نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش آن موقعی است که دارد دعا میکند و در حال
> سجده
> است.
> بعد حضرت رو کردند به جمیل بن درّاج و فرمودند: «فَأَیَّ شَیْءٍ تَقُولُ إِذَا
> سَجَدْتَ»؛ بگو ببینم وقتی که به سجده میروی چه میگویی؟! جمیل بن درّاج هم
> آدم
> کوچکی نیست؛ او و کسانی مثل زراره و محمد بن مسلم از فقهای بزرگ ما هستند و
> آدمهای
> کوچکی نیستند. آنوقت حضرت از او سؤال کردند که تو در سجده چه میگویی؟
>
> جمیل بن درّاج بسیار زیبا جواب میدهد، «قُلْتُ عَلِّمْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ
> مَا
> أَقُولُ»؛ به امام صادق عرض میکند قربانت بروم، شما به من یاد بده که چه
> بگویم.
> حضرت رو میکند به ایشان و میفرمایند این را بگو: «یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ
> یَا
> مَلِکَ الْمُلُوکِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ
> وَ
> یَا إِلَهَ الْآلِهَةِ »؛ یعنی بگو ای ربّ ارباب، ای ملک الملوک، ای سلطان
> سلاطین،
> ای سید سادات، ای معبود همه معبودها... بعد دارد حضرت فرمود: «ثُمَّ قُلْ
> فَإِنِّی
> عَبْدُکَ نَاصِیَتِی فِی قَبْضَتِکَ»؛ من بنده تو هستم؛ عنان اختیار من که به
> دست
> تو است. «ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ لَا
> یَتَعَاظَمُهُ شَیْءٌ».
> یعنی بعد هم به طور کلی هرچه میخواهی از او بخواه. چون او بخشندهای است که
> هیچ
> درخواست و تقاضایی برای او بزرگ و سنگین نیست. البته در بعضی از روایات دیدهام
> که
> حضرات ائمه میفرمایند ما خودمان دوست نداریم که در تقاضاهایمان از خداوند
> جنبههای
> دنیایی را پیش بکشیم. این همان مطلبی است که من راجع به مسائل معنوی گفتم که
> آنها
> نیازهای دائمی است و اهم مایحتاج انسان است.
>
> حالا به این مجموعه نگاه کنید میخواستم این را عرض کنم که از این مجموعه این
> به
> دست میآید که یکی از اموری که در باب دعا کردن از نظر حالات ظاهری به آن توصیه
> شده، در حال سجده بودن است این در مسئله اجابت مؤثر است.
> البته این منافات ندارد که آدم در هر حالی که باشد دعا کند. ولی این حالت خاص
> از آن
> حالتهایی است که عِندالله مطلوبیت دارد و از طرفی هم خودش نمایانگر بالاترین
> کُرنش
> بنده نسبت به رب و معبودش است و لذا از نظر ظاهر أقرب حالت او به معبودش است
فرستنده:اشرف زنگنه کرملنشاهی
>>>حسب اخباری که از ناسا انتشار یافته ، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از
>>> وجود یک
>>>رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته
>>> و از
>>>نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در
>>> دورانی از
>>>حیات آن می باشد.
>>>
>> در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای
>> صدق
>>دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین
>>
>>اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت
>> کامل (
>>بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته
>> اند به
>>آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند ...خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد ...و
>> سپس ماه
>>به دو نیم شکافته شد نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن
>> قرار
>>گرفت.
>>
>
>
> کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده
> است،
> سپس گفتند ، اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل
> گفت
> صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را
> دیده
> است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص)
> چشمان
> مارا سحر کرده است.
>
>
>
> بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل
> و
> مشرکان گفتند " این سحر مستمر است" و آنگاه این آیات مبارک نازل شد... "اقتربت
> الساعة وانشق القمر ..." باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.
>
>
>
> در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص
> معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر
> (ص)
> که توط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به
> اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز
> رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:
>
>
>
> هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران
> کریم
> به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و
> اتفاقا
> سوره قمر آمد. سپس شروع به خواندن کردم ....و ماه شکافته شد...وقتی به این
> جمله
> رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را
> بسته
> و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم. و دیگر سراغ آن کتاب
> هم
> نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده
> می
> کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم
> فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه
> و
> اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از
> گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان
> مفید
> بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می
> کردند...
> مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که "شما در یکی از سفرهای خود
> به
> ماه حوالی 100 میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را
> بر
> روی ماه نصب کنید...آیا این عاقلانه است"؟؟! در جواب این گوینده دانشمند
> آمریکایی
> لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده
> که
> بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم
> که
> عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه
> را
> به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به
> زمین
> شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر
> آنکه
> ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و
> به
> شکل اول بازگشته باشد.و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو
> نیمه
> ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.
>
> "داوود موسی بیتکوک " سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم
> این
> معجزه ای است که در 1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده
> و
> از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را
> برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است...
>
> به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد ، پس از آنکه عاملی برای
> دوری او
> از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.
>
>
>
> منبع: مجله الشریعه شماره 502 اکتبر 2007 چاپ اردن
>
>
> ---------------------------------------------------------
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
>
> معروف است که پزشکان به کسانی که از درد مفاصل رنج میبرند، داشتن یک دستبند
> مسی
> را توصیه میکنند و دلیل این امر را هم کمبود یونهای مسی در خون ذکر میکنند
> که با
> تماس دستبندهای مسی با پوست بخشی از این کمبود جبران شده و از درد مفاصل کاسته
> میشود.
>
>
> از سوی دیگر محققین، یکی از علتهای بروز بیماری آلزیمر را رسوب یونهای
> آلومینیوم
> در مغز عنوان میکنند.
> تا چند دهه پیش، مردم کشور ما رسم داشتند برای پخت غذا مخصوصاً خورشت و آش از
> قابلمههای مسی استفاده میکردند و یک کفگیر آهنی داشتند به نام حسوم که موقع
> پخت
> غذا دائم درون آن قرار میگرفت ...
>
>
> هیچکس نمیدانست چرا باید این کفگیر درون قابلمه مسی قرار بگیرد، فقط
> میدانستند
> برای پخت غذا خیلی لازم میباشد.
>
> داستان از این قراره که بدن (مخصوصاً مغز) برای سلامت و نشاط و کنترل
> اسیدلاکتیک و
> کورتیزول به ٦ میلیارد یون مس نیاز دارد و به همین نسبت یون آهن.
>
> کمبود یون مس باعث میشه شما دائم احساس رخوت و خواب آلودگی و کسالت کنید و مدام
> دهندره کنید. در ضمن هیچ کارخانه داروئی نمیتونه از یون یک عنصر برای شما قرص
> تهیه کنه ... و اونی که مثلاً به اسم قرص آهن به خورد شما میدهند شامل مولکول
> آهن
> هستش که برای بدن هیچ کاربردی نداره.
>
>
> ولی تا این جا بدونید که غذا موقع پخت در درون قابلمه مسی، از یون آزاد شده این
> ظرف
> استفاده میکند و در بدن شما فوقالعاده احساس نشاط و انرژی ایجاد میکنه دیگه
> از
> اون دهندرگی و خمیازه و کسالت خبری نیست و باعث طول عمر مفید و سلامتی جسمی
> میشود.
>
>
>
>
> ولی یک دفعه توی دهه ٥٠ از این نون خشکیها اومدند و داد میزدند (قابلمه مسی
> ....... کفگیر آهنی خریداریم ...) و با یک قیمت مناسب این قابلمهها را خریدند
> و به
> جاش قابلمه آلمینیومی میدادند که بهش میگفتند رویی. هیچکس توی اون دهه نفهمید
> این
> همه قابلمه مسی کجا قراره بره؟
>
> بعدش هم که الان ظرفهای استیل و تفلون و این مزخرفات اومده که مدعی هستند غذا
> توش
> زود میپزه و به کف ظرف نمیچسبه. ولی مردم ما خبر ندارند که همین یونهای مضر
> در
> این ظروف عامل سرطان هستند و به راحتی یون سرب و آلمینیوم و ... میتونند در
> جا، یک
> کودک ٦ ماهه را ظرف یک سال به بیماریهای کمبود خونی و سرطان و یک فرد بزرگسال
> را
> در طی ٥ سال به بیماریهای کبدی و خونی و طحال دچار کند و بعدش هم سرطان.
>
> من به همه دوستان پیشنهاد میکنم حتماً برای پخت غذا (مخصوصاً غذاهای آبکی) از
> قابلمه مسی و کفگیر آهنی استفاده کنند. حداقل برای یک بار هم شده تا ظرف سه روز
> اثر
> آن را روی بدن خودتون ببینید.
>
> حالا جالبه توی شمال ایران موقع پخت خورشت (مخصوصاً فسنجون) یک تیکه آهن
> میاندازند وسط خورشت تا حسابی رنگ بگیره ... این کار باعث آزاد شدن یونهای
> آهن و
> سلامتی بدن میشود. اگر دقت کنید مردم مازندران و گیلان تقریباً در حد صفر دچار
> بیماریهای خونی و سرطان خون میشوند.
>
>
>
Reply
:براى زیارت هیچ امامى، به اندازه زیارت حسین بن على(ع) در ( کربلا )
تاءکید نشده است.
حتى براى زیارت رسول خدا(ص) هم آن همه سفارش و دستور نیست.
گاهى در روایات،زیارت ( کربلا )، از زیارت ( کعبه ) هم برتر و بالاتر به
حساب آمده است و براى زیارت سیدالشهدا، پاداشى برابر دهها و صدها حج و
عمره بیان شده است، باید راز قضیه را فهمید.
لحن و بیانىکه در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهدا(ع) به کار رفته است،
بسیار جدى و آمیخته با تاءکیدات فراوان است.
ضرورتزیارت را در هر حال و همواره مطرح مىکند، آن را براى یک شیعه و
پیرو امام، در حد یک ( فریضه ) مىشمارد، ترک آن را بسیار ناپسند مىداند
و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمىآورد و به
رسمیت نمىشناسد.
ازانبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره مىکنیم:
امام صادق(ع)در دیدار با یکى از اصحاب برجسته اش به نام ( ابان بن تغلب )
، از وى مىپرسد:اى ابان:
کى به زیارت قبر حسین رفتهاى ؟
ابان - مدتى است طولانى که به زیارتش نرفتهام.
امام - سبحانالله...تو از بزرگان و روساى شیعههستىودر عین حال،
حسین(ع) را رها کرده و به زیارتش نمىروى؟...(1) امام باقر(ع) از یکى از
شیعیان پرسید:فاصله میان شما و حسین (ع) چه قدر است؟
- بیستو شش فرسخ (یا:شانزده فرسخ) - آیا به زیارت قبرش مىروید؟
- نه!- چهقدر جفا کردید!...(2) زیارت حسین رفتن، یک تکلیف مکتبى براى
شیعه او و پیرو مکتب عاشورا است.
بدون پیوند باآن مرقد و مزار، ( شیعه بودن ) داراى خلل است.این مطلبى است
که خود ائمه دین فرمودهاند.امام صادق(ع؟فرمود:
هر کس به زیارتحسین(ع) نرود تا بمیرد، در حالیکه خود را هم شیعه ما
بداند، هرگز او شیعه ما نیست.و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان
بهشتیان است:
( من لم یاءت قبرالحسین(ع) و هم یزعم انه لنا شیعه حتى یموت، فلیس هولنا
بشیعه و ا ن کان من اهل الجنه فهو ضیفان اهل الجنه )(3) امام صادق(ع) در
جاى دیگر فرمود:
کسى کهتوانایى زیارت حسین را داشته باشد ولى زیارت نکند، نسبت به پیامبر
اسلام و ائمه ( عاق ) شده است.(4) و نیز، آن حضرت فرموده است:
زیارتحسین بن على(ع)، بر هر کسى که ( حسین ) را از سوى خداوند، (امام)
مىداند لازم و واجب است:
( زیاره الحسینبن على واجبه على کل من یقر للحسین بالاءمامه من ا
للهعزوجل.)(5) و اینکه:هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(ع) نرود،
دینو ایمانش نقصان دارد.(6) امام باقر(ع) فرموده است شیعیان ما را به
زیارت قبر حسین بن على دستور بدهید.چرا که زیارت او، بر هر مومنى که به (
امامت الهى ) حسین(ع)، اقرار دارد، فریضه است.(7) و در سخنى دیگر فرموده
است:شیعیان ما را دستور دهید تا حسین(ع) را زیارت کنند.همانا زیارت او
عمر را زیاد، رزق را افزون، و بدیها را دفع مىکند و زیارت او، بر هر
مومین که به امامت او از سوى خداوند اعتقاد دارد واجب است.(8) گویا بین
اعتقاد به امامت و رهبرى، با رفتن به زیارت، ملازمهاست و زیارت عمل به
تعهد و وفاى کامل به پیمانى است که بین هر امام و پیروان او برقرار است.
پاورقى :
1 - کاملالزیارات، ص 331، سفینه البحار، ج !ص 565، بحار الانوار، ج (بیروتى) ص7.
2 - کم بینکمو بین الحسین؟قلت:ست و عشرون فرسخا.قال له:او ما
تاءتونه؟قلت:لا قال:ما اجفا کم!...(وسائل الشیعه، ج 10 ص 337 و 338، حدیث
16 و 20، بحار الانوار، ج 98 ص 5).
3 -وسائل الشیعه، ج 10 ص 336، حدیث 11 بحار الاءنوار، ج 98 ص 4.
4 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 333، حدیث 2.
5 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 346 حدیث 5.
6 - ...کان منتقصالدین، منتقص الایمان.(بحار الانوار ، ج 98 (بیروتى) ص 4).
7 - مروا شیعتنابزیاره قبر الحسین بن ع لى، فان اتیانه مفترض على کل مومن
یقر للحسین بالامامه من الله.(کامل الزیارت، ص 121، بحار الانوار، ج 98 ص
1،3 و 4).
8 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 321، حدیث 8 و ص 345 حدیث 1 و 5.
پاداشهاى عظیم
آنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر است، ثوابهاى کلان و پاداشهاى
عظیم و محیر العقولى است که در روایات ائمه، براى آن بیان شده است.امام
صادق(ع) در روایتى، براى زیارت حسین بن على، ثوابى همچون پاداش نبرد در
رکاب پیامبر و امام عادل بیان مىکند.(1) در جاى دیگر، پاداشى همچون اجر
شهیدان ( بدر ) را نوید مىدهد.(2) و در احادیث بسیارى، ثواب حج و عمره
مکرر رابراى آن بر مىشمارد.و در سخنى، امام صادق(ع) براى کسى که به
زیارت حسین برود، با این خصوصیت که نسبت به حق آن حضرت، معرفت و شناخت
داشته باشد ( عارفا بحقه ) پاداش آزاد کردن هزار برده، و آماده کردن هزار
اسب براى مجاهدان راه خدا را بشارت داده است.(3) و با تعبیرات دیگر،
پاداشهایى کمتر و بیشتر نقل شده است.راز آن چیست؟
مىدانیم که هر عمل،با توجه به اینکه در چه زمانى، در چه مکانى، و در چه
شرایطى و از سوى چه کسى و با چه انگیزه و هدفى و با چه میزان رشد و آگاهى
و بصیرت، انجام بگیرد، ارزشهاى متفاوت و تاءثیراتى مختلف پیدا مىکند.
مرحوم علامه مجلسى،در بیان رمز این اختلاف پاداشها و گوناگونى تعبیرها در
ثواب آن، مىگوید:
( ...شایداختلاف این اخبار، در اندازه ارزش و فضیلت و ثواب زیارت را توان
بر اختلاف اشخاص و عملها، و نیز، کم و زیادى ترس در راه زیارت، یا دورى و
نزدیکى مسافت و ...حمل کرد.زیرا هر عمل نیکى، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص
و شناخت و تقوا و دیگر شرایطى که موجب کمال یک عمل است، داراى ثواب و
ارزشهاى متفاوت مىشود.علاوه بر اینکه در بسیارى از احادیث، امامان، طبق
درک و شعور و اندازه ایمان و ظرفیت و گنجایش فکرى طرف، سخن
مىگفتند...)(4) آنچه مسلم است، ارتکربلا، همیشه آزاده نبوده، بلکه
همراه با گرفتاریها و محدودیتهایى بوده است که موجب دشوارى زیارت مىگشته
است (بعدا به این بحث خواهیمرسید) ولى ائمه، براى همین شرایط هم، تکلیف
را ساقط ندانسته و به زیارت حسین(ع) دستور مىدادند.
به این قطعه از تاریخ، دقت کنید:
یکى از شیعیان، بهنام حسین، نوه ( ابو حمزه ثمالى )، نقل کرده است که:در
اواخر دوره بنى امیه به قصد زیارت حسین بن على، بیرون آمدمولى مخفیانه
حرکت مىکردم تا اهل شام، نفهمند، تا اینکه شب فرا رسید و مردم به خواب
رفتند.شب، از نیمه گذشته بود که غسل زیارت کردم و به سوى قبر سیدالشهدا
عزیمت کردم.
نزدیکیهاىقبر که رسیدم، با مردى رو به رو شدم، زیبا روى و خوشبو و سفید
چهره، که به من گفت:
برگرد، الاننمىتوانى زیارت کنى.برگشتم.اواخر شب باز رفتم، باز هم آن
مرد را دیدم که گفت:دسترسى پیدا نمىکنى.
گفتم:چرا نتوانتمبه زیارت فرزند پیامبر و سالار جوانان بهشت برسم؟من
پیاده از کوفه در این شب جمعه به اینجا آمدهام.مىترسم که صبح شود و هوا
روشن گردد و نیروهاى مسلح بنىامیه مرا بکشد.گفت:برگرد، فعلا
نمىشود...چون حضرت موسى و فرشتگان، هم اکنون به زیارت مشغولند.برگشتم و
صبر کردم تا اینکه سحر د.غسل کردم و نزدیک قبر رفتم و آن مرقد را زیارت
نمودم و نماز صبح را در آنجا خواندم و از ترس شامیان، بسرعت از آنجا
برگشتم ).(5) آیا کسى کهدر چنین وضعیت مخفیانه، به زیارت قبر مولایش
حسین برود و همراه با دلهره و هراس از نگهبانانى که ماءمور کنترل و
ممانعت از زئران تربت کربلا هستند، زیارت کند، مستحق ثوابى بیشتر نیست؟!
( معاویه بن وهب ) مىگوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم.در نماز خانه
منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر کردم تا نمازش تمام شد.دیدم پس از نماز،
دست به دعابرداشت و براى زائران قبر حسین بن على دعا کرد، آنانکه با
انفاق مال و تلاش بدنى به زیارت مىروند، براى پیوند با ائمه و شاد کردن
رسول خدا و پاسخگویى به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضى کردن
خداوند.و چنین دعا کرد:
خدایا، از آنانراضى باش، و خود و خانوادهشان را، شب و روز، نگهدار، و
همراهىشان کن و از شر هر جبار سرکشى و ستمگر، و از گزند شیاطین نهانو
آشکار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، بخاطر
اینکه از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند،
بهترین پاداشها را عطا کن.خدایا!دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر،
ملامت کردند ولى این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع
نگشت.آمدند تا با مخالفان ما مخالفت کرده باشند!خدایا!آن چهرهها را که
آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت کن، آن صورتهائى را که بر تربت حسین،
قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایى را که در راه ما اشک ریخت، آن
دلهایىکه براى ما و تشنگى ما سوخت، آن نالههایى که براى ما سر داده شد،
رحمت کن.
خدایا!من آن بدنهاو جانها را تا قیامت، تا هنگام ورود به کوثر در آن روز
تشنگى بزرگ، به تو امانت مىسپارم...
امام، همچنان دعا مىخواند و سجده مىکرد.
پس از فراغتاز نماز، گفتم:این دعاهایى را که از شما شنیدم، اگر در حق
کسى بود که خدا را نمىشناخت، مىپنداشتم که هرگز به آتش دوزخ نخواهد
سوخت به خدا قسم، (با این دعاهاى شما؟آرزو کردم که اى کاش به حج نرفته
بودم و حسین را زیارت مىکردم.
امام فرمود:توبه او بسیار نزدیکى.پس چه چیز مانع از آن مىشود که به
زیارتش بروى؟اى معاویه بن وهب!مبادا که این کار را ترک کنى؟
گفتم:نمىپنداشتمکه کار، به این ارزش و عظمت مىرسد.(6) همین معاویه بن
وهب، نقل مىکند که:
امام صادق(ع)به من فرمود، هرگز زیارت حسین(ع) را به خاطر ترس، رها مکن.هر
کس زیارت آن حضرت را واگذارد و به سبب ترس، زیارت نکند، حسرت فراوان
خواهد دید.اى معاویه!آیا دوست ندارى که خداوند تو را در میان کسانى ببیند
که پیامبر دعایشان کرده است؟آیا دوست ندارى که با فرشتگان همدوش باشى و
در قیامت، بى گناه به محشر آیى و جزء کسانى باشى که با پیامبر دست
مىدهند؟!...(7) رسول خدا ، در ضمن گفتار مفصلىبه امیرالمومنین، که
فضیلت زیارت قبر على و فرزندش حسین و تشویق به زیارت آنان را بیان مىکند
و ثواب اخروى آنرا مىگوید، مىفرماید:
لیکن عدهاى پستو فرومایه، زائران قبر شما را سرزنش و ملامت مىکنند،
آنچنانکه زن بدکاره را ملامت مىکنند، آنان، بدترین افراد امت من
مىباشند که هرگز به شفاعتم نرسند و بر حوض کوثر وارد نشوند...)(8) در
سخنى دیگر، پیامبر اسلام، خطاب به حسین، هنگامى که جاى شمشیر را بر پیکر
او مىبوسید، فرمود:
تو و پدرت و برادرت، شهید خواهید شد.
حسین، مىپرسد:از امت تو، چه کسانى ما را زیارت خواهند کرد؟
پیامبر فرمود:مرا،و پدر و برادرت و خودت را، جز کسانى از امت راستین من،
زیارت نمىکند.)(9) در حدیث هم، زیارت ائمه، در ردیف جهاد با دشمنان به
حساب آمده است.(10) زیارت حسین، براى تهیدستان، به جاى زیارت حج محسوب
مىشود و خداوند، پاداش حج را به آنان مىدهد.(11) یکى از زنانشیعه، به
نام ( ام سعید احمسیه ) که اهل عراق بود و براى زیارت قبور شهداى احد، به
مدینه مشرف شده بود، در مدینه، به خدمتکار خود گفت:مرکبى براى رفتن به
مزار شهدا کرایه کن.
آنگاه،تصمیم گرفت تا آماده شدن مرکب، به دیدار فرزند پیامبر، حضرت صادق(ع) برود.
در حالى که دیداروى با امام در منزل آن حضرت، طول کشیده و کرایهچى، معطل
گشته بود، خدمتکارش آمد و به ( ام احمسیه ) گفت:مرکب، آماده است.
امام صادق(ع) پرسید:چه مرکب؟کجا مىخواهى بروى؟
آن زن،مىگوید:گفتم:سر خاک شهدا، حضرت صادق(ع) فرمود:تعجب از شما مردم
عراق است، براى زیارت شهدا، راهى طولانى و سفرى دراز را طىمىکنید ولى (
سیدالشهدا ) را وا مىگذارید و به زیارتش نمىروید! گفتم:سید الشهدا
کیست؟
فرمود:حسین بن على.
گفتم:من زنى بیش نیستم.
امام:باشد!... براىکسى مثل تو، مانعى ندارد که به زیارتش بروى، آنگاه از
ثواب عظیم این زیارت، برایم بیان فرمود.)(12) در مورد زیارت شائقانهو
عاشقانه که از یور محبت و شیفتگى انجام گیرد، نیز، احادیثى نقل شده است
که به ذکر دو نمونه اکتفا مىشود:
امام صادق(ع) فرمود:
روز قیامت،یک منادى ندا مىدهد:( زائران حسین کجایند؟) جمعى بر
مىخیزند.به آنان گفته مىشود:در زیارت حسین، چه مىخواستید و چه اراده
کردید؟
مىگویند:زیارتما، بخاطر محبت به پیامبر و على و فاطمه بود.
به آنان گفته مىشود:اینک،این محمد و على و فاطمه و حسین و حسین! پس به
آنان بپیوندید.شما در درجات آنان هستید.به پرچم پیامبر ملحق شوید.
آنگاه،آنان، در سایه سار لواى خاصى که در دست على بن ابى طالب است قرار
مىگیرند تا وارد بهشت گردند.(13) محبت، انسان را در دنیا به این دودمان،
پیوند میدهد.زیارت محبت آمیز هم، در نهایت انسان را در آخرت به خاندان
رسالت پیوند میدهد.آشنایى انسانها را در این دنیا با دستگاهولایت و
خاندان پیامبر عامل جذب به این ( عروه الوثقى ) است که در آن دنیا هم (
حبل المتین ) نجات و سعادت خواهد شد.
از امام صادق(ع) روایت شده است که:
خواستار سکونت در بهشت باید زیارت ( مظلوم ) را رها نکند.
مىپرسند:مظلوم کیست؟
مىفرماید:حسین است.هر کس با شوق به او و محبت به رسول اللهو فاطمه و
على، او را زیارت کند بر سفرههاى بهشتى مهمان اهل بیت خواهد بود.(14)
تاءکیدى که امام، روى عنصر ( مظلومیت ) در زیارت سید الشهدادارد، جاى دقت
و تامل است و انگیزه حمایت از مظلوم و احیاء یاد او و سپاس از فداکارى
انسانى والا در برابر ظالمان را بیان مىکند.
ائمه، در صدد تشویقمردم به زیارتند.یعنى ایجاد شوق و رغبت و انگیزه و
علاقه،و این اشتیاق، در صورتى فراهم مىآید که آثار یک عمل و نتایج یک
اقدام، براى شخص، روشن باشد.
در زیارت کربلا، چه پاداشى مىتواند بزرگتر از ( بهشت ) باشد؟
و چه انگیزهاىقوىتر از ( مرضى حق ) بودن، و خشنودى رسول خدا را جذب
کردن؟و چه نتیجه اى بالاتر از پیوند با اهل بیت، در دنیا و آخرت؟
iacap.net
اضطراب امتحان
عموماً اضطراب و ترس در سالهای اولیه زندگی رایج است اما اضطراب از مدرسه و خصوصاً امتحان، بین سنین 10 تا 11 سالگی شروع می شود و در 25% از دانشآموزان اضطراب امتحان آسیبزا بوده و با افزایش سن میزان آن افزایش مییابد و عملکرد تحصیلی دانشآموز را تحت تأثیر قرار میدهد.
اصطلاح کلی اضطراب امتحان، به نوعی از اضطراب با هراس اجتماعی خاص اشاره دارد که فرد را درباره تواناییهایش دچار تردید میکند و نتیجه آن ناتوانی مقابله با موقعیتهای دشوار مانند امتحان است. موقعیتهایی که فرد را در معرض ارزشیابی قرار داده و نیازمند حل مشکل هستند. بنابراین میتوان گفت، فرد مضطرب، در امتحان، مواد درسی را میداند اما شدت اضطراب مانع از آن میشود که او معلومات خود را نشان دهد. به این ترتیب، اضطراب امتحان نوعی اشتغال ذهنی به خود است که به نگرانی یا تحقیر خود و ارزیابی شناختی منفی از خود (یادم نمیآید، باید بیشتر میخوندم، همیشه گیجم، چرا یادم نمیاد؟...)، عدمتمرکز حواس و واکنشهای فیزیولوژیک نامطلوب مثل تپش قلب؛ پریدگی رنگ، خشکی دهان، عرق کردن کفدست، لرزش دست و صدا و .... منجر میشود.
انواع اضطراب امتحان
الف) اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده: (طبیعی)
به اضطراب کم و یا در حد معقول که موجب تلاش بیشتر برای کسب موفقیت میشود و نتیجه بهتری را عاید فرد میکند، اضطراب تسهیل یا تسریع کننده اطلاق میشود.
نشانهها یا علایم اضطراب تسهیل یا تسریع کننده:
ب) اضطراب ناتوان کننده (غیر طبیعی)
اضطراب ناتوان کننده دلهره و تشویق شدیدی است که یا خود فرد دارد و یا اطرافیان آن را در فرد تشدید میکنند. اضطراب شدید اثر منفی روی عملکرد فرد میگذارد، زیرا با متأثر و درگیر کردن ذهن، زمینه فراموشیهای زودگذر و خطاهای ادراکی را فراهم میکند.
نشانههای اضطراب ناتوانکننده:
عوامل بوجود آورنده اضطراب امتحان
عوامل فردی:
عوامل خانوادگی:
عوامل مربوط به مدرسه::
نشانه ها و علایم اضطراب امتحان
نقش خانواده در کاهش اضطراب امتحان
توصیه هائی برای والدین: