بهترین حالات برای دعا


 

 

 
 


 
    بهترین حالات برای دعا/ دعا در سجده مستجاب است
> حضرت آیت‌الله مجتبی تهرانی در ادامه مباحث دعا با تأکید بر اینکه در دعا نباید
> به
> موضوعا محدود اکتفا بلکه باید هر چه می‌خواهیم درخواست کنیم، به تشریح بهترین
> حالات
> برای دعا پرداخت و سجده را بهترین حالت و عامل استجابت دعا اعلام کرد .
>
> مروری بر مباحث گذشته
>
> گفته شد ماه مبارک رمضان، از طرفی ماه تلاوت قرآن و بازگو کردن کلام رب است و
> از
> سوی دیگر ماه دعا و سخن گفتن عبد با رب و مطرح کردن تقاضاهایش است. در اینجا هم
> دعاهای مأثور و هم غیرمأثور داریم. گفتیم دعاهای غیرمأثور دارای شرایط و آدابی
> است.
>
> عرض کردم بهترین دعا برای دیگران همین چیزی است که در روایات ما وارد شده است
> که آن
> دعا کردن نسبت به مغفرت است. ما در روایات متعددی این جملات را داریم:
> «أللَّهُمَّ
> اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَات»؛ هم نسبت به احیاء داریم و هم
> اموات.
> حتی در متن روایات ما هم که شیوه‌های دعا را می‏آموزند، این دعا وارد شده است
> که در
> آن روایت از امام صادق بود که: «أللَّهُمَّ اغْفِرْ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ
> الْمُؤْمِنَاتِ وَ الْمُسْلِمِینَ وَ الْمُسْلِمَاتِ الْأَحْیَاءِ مِنْهُمْ وَ
> جَمِیعِ الْأَمْوَات».
>
> ثمره «طلب مغفرت» برای اموات
>
> جلسه گذشته گفتم ثمره این دعا برای اَحیاء «رفع مانع اجابت دعا» است. اتفاقاً
> برای
> اموات هم بهترین دعا همین است. چون آنچه اهم اموری است که اموات به آن احتیاج
> دارند، «رفع موجبات عقاب» است. وقتی برای مغفرت آنها دعا کردید و این را از خدا
> خواستید، معنای آن این است که خدایا، آن‌ها را عفو کن و موجبات عقاب را از
> آن‏ها
> برطرف فرما! لذا برای اموات هم بهترین دعا همین است.
> بهترین دعا برای اموات همین است که انسان تقاضا کند که موجبات عقاب از آن‏ها
> رفع
> شود. این نکته برای این بود که بحث جلسه گذشته را تکمیل کنم؛ چون جلسه گذشته
> راجع
> به اَحیاء گفتم، حالا هم راجع به اموات عرض کردم. لذا بهترین دعا نسبت به
> برادران و
> خواهران ایمانی این است که از خدا برای آن‌ها طلب مغفرت کنیم.
>
> تأثیر حالات ظاهری انسان در اجابت دعا
>
> اما بحثی که این جلسه می‏خواهم مطرح کنم، در سنوات گذشته اشاره‏ای داشتم، ولی
> حالا
> می‏خواهم توضیح دهم. یک‏وقت هست که در باب شرایط و آداب دعا، اعمالی را توصیه
> می‏کند که این اعمال در سه رابطه‏ای که در گذشته بحث کردیم نسبت به اجابت دعا
> مدخلیت دارد. یعنی اگر انسان این اعمال را انجام دهد، این‏ها یا در تشدید مقتضی
> دعا، یا به فعلیت رسیدن آن و یا در تسریع اجابت دعا مؤثرند. مثلاً گفته می‏شود
> نماز
> بخوان، وضو بگیر، یا سایر اموری که بیان کردیم و از آن گذشتیم.
>
> اما بحث دیگری که در باب دعا مطرح است «تأثیر حالت ظاهری انسان در اجابت دعا»
> است.
> یک بحث از نظر باطن داریم که آن‏ها را در گذشته عرض کردم؛ اما حالا می‏خواهیم
> از
> نظر ظاهر بررسی کنیم که انسان در چه حالی از حالات ظاهری دعا کند، اثرش بیشتر
> است؟
> حالا این را توضیح می‏دهم. ما به حسب ظاهر و از نظر فیزیکی حالات مختلفی را
> برای
> انسان‏هایی که سالم هستند تصویر می‏کنیم؛ مثلاً «قیام» دارند، «قعود» دارند،
> «رکوع»
> دارند، «سجود» و حالات مختلف دیگر دارند. سؤال این است که آیا این حالات هم در
> اجابت دعا دخالتی دارد یا نه؟
>
> سجده؛ نزدیک‏ترین حالات بنده به پروردگار
>
> ما در روایاتمان این مطلب را داریم و جهت آن را هم در روایات ما ذکر کرده‏اند.
> من
> ابتدا این روایات را به دو دسته تقسیم می‏کنم و بعد دو روایت را می‏خوانم. یک
> دسته
> از روایات، علت را جلو می‏اندازد و بعد حالت را می‏فرماید؛ دسته دیگر اول حالت
> را
> می‏فرماید و بعد علت را بیان می‏کند.‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏
>
> اما دسته اول؛ روایت از پیغمبر اکرم (ص) است که حضرت فرمود: «أقْرَبُ مَا
> یَکُونُ
> الْعَبْدُ مِن رَبِّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ نزدیک‏ترین حالتی که بنده به
> پروردگارش
> نزدیکتر است آن حالی است که عبد معبودش را سجده می‏کند.
> بعد حضرت بلافاصله «فاء تفریع» می‏آورند و می فرمایند: «فَاکْثِرُوا
> الدُّعَاءَ».
> پس زیاد دعا کنید، یعنی در این حال سجده زیاد دعا کنید. در این روایت، حضرت اول
> علت
> را می‏فرماید و بعد مسئله دعا در این حالت را مطرح می‏کند.
>
> روایت دیگری هست که از عبدالله بن هلال است که خدمت امام صادق (ص) می‏رسد و
> می‏گوید: «شَکَوْتُ إِلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَلَیهِ السَّلامُ تَفَرُّقَ
> أَمْوَالِنَا وَ مَا دَخَلَ عَلَیْنَا»؛ می‏رود خدمت حضرت و از پراکنده شدن
> اموال و
> گرفتاری‏هایی که به او وارد شده بود شِکوِه می‏کند؛ گویا بخشی از اموالش را از
> دست
> داده بوده یا ورشکسته شده بوده است.
> آنجا با امام صادق (ع) درد دل می‏کند. «فَقَالَ عَلَیْکَ بِالدُّعَاءِ وَ
> أَنْتَ
> سَاجِدٌ»؛ ابتدا اینجا حضرت می‏آیند سراغ دعا و می‏فرمایند بر تو باد که دعا
> کنی در
> حال سجده؛ بعد علت را ذکر می‏کنند که: «فَإِنَّ أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ
> إِلَى اللَّهِ وَ هُوَ سَاجِدٌ». یعنی نزدیکترین حالت عبد به ربش آن موقعی است
> که
> سجده می‏کند. پس دو چیز در این روایات هست؛ یکی این است که بیان نزدیکترین حالت
> عبد
> به رب از نظر ظاهر است و دیگری این است که دعا در این حالت به اجابت نزدیک
> می‏شود.
>
> سجده؛ بالاترین کرنش و عبادت
>
> اما مسئله اول؛ چرا «أَقْرَبَ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ إِلَى اللَّه» حالت سجده
> است؟
> در باب عبادت که عبارت از کُرنش است، از نظر ظاهر بالاترین کُرنش نسبت به
> معبود،
> سجده است. لذا خدا هم وقتی ابلیس را خواست امتحان کند با همین عبادت او را
> امتحان
> کرد. آزمایش ابلیس «سجده» بود. چون بالاترین عبادت از نظر ظاهر، کُرنش به معبود
> است
> که آن هم در حال سجده است. لذا روایات تعبیر به «أقرب» می‏کنند؛ یعنی
> ‏نزدیکترین
> حالت از نظر ظاهر، سجده است.
>
> سجده زیاد؛ علت «خلیل» شدن ابراهیم
>
> ما در باب سجده روایات زیادی داریم که من فقط به یک روایت اشاره می‏کنم که نشان
> می‏دهد حتی نسبت به قُرب انبیاء نسبت به خداوند هم سجده مؤثر بوده است. در
> روایتی
> از امام صادق (ع) است که شخصی از حضرت سؤال کرد: «لِمَ اتَّخَذَ اللَّهُ
> إِبْرَاهِیمَ خَلِیلاً»؛ چرا خدا حضرت ابراهیم (ع) را به عنوان خلیل و دوست
> خودش
> انتخاب کرد و این لقب را به او داد؟ «قَالَ لِکَثْرَةِ سُجُودِهِ عَلَى
> الْأَرْضِ».
> حضرت در جواب فرمود چون ابراهیم خیلی خدا را سجده می‏کرد و خودش را برای خدا
> روی
> خاک می‏انداخت. این به جهت مطلوبیت این حالت پیش معبود است که کُرنشی بالاتر از
> این
> از نظر ظاهر نداریم.
>
> دعا در سجده مستجاب است
>
> لذا این تعبیرهایی که در این روایات بود، این را می‏رساند که انسان وقتی
> می‏خواهد
> از معبودش درخواست کند، در حالی درخواست کند که در نزدیک¬ترین حالات به معبودش
> قرار
> دارد؛ چون این حالت، همان‏طور که اقرب به معبود است، اقرب به اجابت هم هست.
> یعنی
> دعا در این حالت به پذیرفته شدن نزدیک‏تر است. لذا در این روایات فرمودند در
> این
> حال دعا کن و از خدا درخواست کن. چون دیگر حالتی نزدیک¬تر از این از نظر ظاهر
> نداریم؛ پس این فرصت را از دست نده!
> در سجده از خدا چه بخواهم!؟
>
> حالا اینجا یک بحث دیگر مطرح می‏شود و آن اینکه در حالت سجده از خدا چه بخواهم؟
> آنچه ما در روایاتمان داریم این است که در این حال همه چیز بخواه، نظرتنگی نکن،
> دو
> جلسه قبل این را گفتم که اهم خواسته‏های انسان امور معنوی است؛ لذا آن‏ها را
> بخواه.
> چرا؟ چون نیازهای معنوی، موقت نیستند. البته این منافات ندارد با اینکه انسان
> هم
> حوائج معنوی‏اش را بخواهد و هم حاجت‏های دنیایی‏اش را بخواهد.
>
> هم دنیا بخواه، هم آخرت
>
> حالا برای اینکه این تتمیمی نسبت به بحثمان باشد، یکی دو روایت را می‏گویم.
> عبدالرحمن ابن سَیابه از اصحاب امام صادق (ع) است که می‏گوید: «قُلْتُ لِأَبِی
> عَبْدِ اللَّهِ أَدْعُو وَ أَنَا سَاجِدٌ»؛ یعنی به حضرت عرض کردم من در حال
> سجده
> دعا می‏کنم و از خدا تقاضا می‏کنم؛ «فَقَالَ نَعَمْ»؛ حضرت فرمود بله، «فَادْعُ
> لِلدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ»؛ حالا که در سجده دعا می‏کنی، هم دنیا بخواه و هم
> آخرت.
> چرا؟ «فَإِنَّهُ رَبُّ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَة». چون تو در این حالت عبد و
> بنده
> هستی و او رب است و تو کُرنش نسبت به رب خود می‏کنی؛ اما این را بدان که ربوبیت
> او
> منحصر به یک نشئه نیست؛ او هم رب دنیای تو است، هم رب آخرت تو است. این حالت هم
> که
> بهترین حالت است؛ پس هم دنیا بخواه، هم آخرت.
>
> هرچه می‏خواهی، بخواه
>
> یک روایت دیگر هم از جمیل بن دراج است که از اصحاب بزرگ امام صادق (ع) است؛ از
> امام
> صادق نقل می‏کند که حضرت فرمود: «أَقْرَبُ مَا یَکُونُ الْعَبْدُ مِنْ رَبِّهِ
> إِذَا دَعَا رَبَّهُ وَ هُوَ سَاجِدٌ»؛ می‏گوید خدمت امام صادق بودم که حضرت
> فرموند
> نزدیکترین حالت بنده به پروردگارش آن موقعی است که دارد دعا می‏کند و در حال
> سجده
> است.
> بعد حضرت رو کردند به جمیل بن درّاج و فرمودند: «فَأَیَّ شَیْ‏ءٍ تَقُولُ إِذَا
> سَجَدْتَ»؛ بگو ببینم وقتی که به سجده می‏روی چه می‏گویی؟! جمیل بن درّاج هم
> آدم
> کوچکی نیست؛ او و کسانی مثل زراره و محمد بن مسلم از فقهای بزرگ ما هستند و
> آدم‏های
> کوچکی نیستند. آن‏وقت حضرت از او سؤال کردند که تو در سجده چه می‏گویی؟
>
> جمیل بن درّاج بسیار زیبا جواب می‏دهد، «قُلْتُ عَلِّمْنِی جُعِلْتُ فِدَاکَ
> مَا
> أَقُولُ»؛ به امام صادق عرض می‏کند قربانت بروم، شما به من یاد بده که چه
> بگویم.
> حضرت رو می‏کند به ایشان و می‏فرمایند این را بگو: «یَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ
> یَا
> مَلِکَ الْمُلُوکِ وَ یَا سَیِّدَ السَّادَاتِ وَ یَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ
> وَ
> یَا إِلَهَ الْآلِهَةِ »؛ یعنی بگو ای ربّ ارباب، ای ملک الملوک، ای سلطان
> سلاطین،
> ای سید سادات، ای معبود همه معبودها... بعد دارد حضرت فرمود: «ثُمَّ قُلْ
> فَإِنِّی
> عَبْدُکَ نَاصِیَتِی فِی قَبْضَتِکَ»؛ من بنده تو هستم؛ عنان اختیار من که به
> دست
> تو است. «ثُمَّ ادْعُ بِمَا شِئْتَ وَ اسْأَلْهُ فَإِنَّهُ جَوَادٌ لَا
> یَتَعَاظَمُهُ شَیْ‏ءٌ».
> یعنی بعد هم به طور کلی هرچه می‏خواهی از او بخواه. چون او بخشنده‏ای است که
> هیچ
> درخواست و تقاضایی برای او بزرگ و سنگین نیست. البته در بعضی از روایات دیده‏ام
> که
> حضرات ائمه می‏فرمایند ما خودمان دوست نداریم که در تقاضاهایمان از خداوند
> جنبه‏های
> دنیایی را پیش بکشیم. این همان مطلبی است که من راجع به مسائل معنوی گفتم که
> آن‏ها
> نیازهای دائمی است و اهم مایحتاج انسان است.
>
> حالا به این مجموعه نگاه کنید می‏خواستم این را عرض کنم که از این مجموعه این
> به
> دست می‏آید که یکی از اموری که در باب دعا کردن از نظر حالات ظاهری به آن توصیه
> شده، در حال سجده بودن است این در مسئله اجابت مؤثر است.
> البته این منافات ندارد که آدم در هر حالی که باشد دعا کند. ولی این حالت خاص
> از آن
> حالت‏هایی است که عِندالله مطلوبیت دارد و از طرفی هم خودش نمایانگر بالاترین
> کُرنش
> بنده نسبت به رب و معبودش است و لذا از نظر ظاهر أقرب حالت او به معبودش است

فرستنده:اشرف زنگنه کرملنشاهی

شق القمر



>>>حسب اخباری که از ناسا انتشار یافته ، تصاویری از ماه وجود دارد که حاکی از
>>> وجود یک
>>>رشته صخره های تغییر شکل یافته در سطح ماه می باشد که تا عمق آن امتداد یافته
>>> و از
>>>نیمه دیگر آن برآمده و این دلیلی بر شکافته شدن ماه و پیوند دوباره آن در
>>> دورانی از
>>>حیات آن می باشد.
>>>
>>  در روایات اسلامی آمده که کفار مکه از پیامبر اسلام (ص) تقاضا کردند برای
>> صدق
>>دعوی خود ماه را به دو نیم بشکافد و به او قول دادند که اگر چنین نماید به دین
>>
>>اسلام و صدق گفتار او ایمان خواهند آورد... آن شب آسمان صاف و ماه به صورت
>> کامل (
>>بدر) بود، پیامبر (ص) از خداوند خواست تا آنچه را که کفار مکه از او خواسته
>> اند به
>>آنها نشان بدهد تا ایمان بیاورند ...خداوند دعای پیامبرش را اجابت کرد ...و
>> سپس ماه
>>به دو نیم شکافته شد نیمی در کوه صفا و نیم دیگر در کوه قیقعان در مقابل آن
>> قرار
>>گرفت.
>>
>
>
> کفار مکه که در حال مشاهده این واقعه بودند گفتند که محمد (ص) ما را سحر کرده
> است،
> سپس گفتند ، اگر او ما را سحر کرده باشد نمی تواند همه مردم را سحر کند، ابوجهل
> گفت
> صبر کنید تا یکی از اهل بادیه بیاید و از او سئوال کنیم که آیا انشقاق ماه را
> دیده
> است یا نه، اگر تایید کرد ایمان می آوریم و اگر نه معلوم می شود که محمد (ص)
> چشمان
> مارا سحر کرده است.
>
>
>
> بالاخره یکی از اهالی بادیه به مکه آمد و این خبر را تصدیق کرد و آنگاه ابو جهل
> و
> مشرکان گفتند " این سحر مستمر است" و آنگاه این آیات مبارک نازل شد... "اقتربت
> الساعة وانشق القمر ..." باری این موضوع پایان یافت و مشرکان ایمان نیاوردند.
>
>
>
> در یکی از نشستهای دکتر زغلول النجار در یکی از دانشگاههای انگلیس، وی در خصوص
> معجزه شق القمر در صدر اسلام به دست پیامبر (ص) به عنوان یکی از معجزات پیامبر
> (ص)
> که توط ناسا به اثبات رسیده است صحبت می کرد. در این میان یکی از حاضران که به
> اسلام خیلی توجه و اهتمام داشت به نام "داوود موسی بیتکوک " که در حال حاضر نیز
> رئیس حزب اسلامی بریتانیا است ماجرای مسلمان شدن خود را اینگونه نقل کرد:
>
>
>
> هنگامی که می خواستم در مورد اسلام تحقیق کنم یکی از دوستانم ترجمه ای از قران
> کریم
> به زبان انگلیسی را به من هدیه کرد و من نیز بطور اتفاقی آن را باز کردم و
> اتفاقا
> سوره قمر  آمد. سپس شروع به خواندن کردم ....و ماه شکافته شد...وقتی به این
> جمله
> رسیدم از خود پرسیدم آیا واقعا ماه شکافته شده است؟؟! سپس با ناباوری کتاب را
> بسته
> و به کناری گذاشتم و از تحقیق در باره اسلام هم منصرف شدم. و دیگر سراغ آن کتاب
> هم
> نرفتم. روزی در مقابل تلویزیون نشسته بودم و طبق معمول شبکه بی بی سی را مشاهده
> می
> کردم ، برنامه ای بود که در آن مجری با سه نفر از دانشمندان ناسا متخصص در علوم
> فضایی مصاحبه داشت. موضوع برنامه جنگ ستارگان و صرف میلیاردها دلار در این راه
> و
> اعتراض به این موضوع بود. مجری با بیان اینکه صدها میلیون نفر در سراسر جهان از
> گرسنگی رنج می برند دانشمندان را مورد انتقاد قرار داده بود و آنان هم با بیان
> مفید
> بودن این تحقیقات در مجالات کشاورزی و صنعت و غیره از این طرحها دفاع می
> کردند...
> مجری سپس سئوال دیگری را طرح می کند بااین مضمون که "شما در یکی از سفرهای خود
> به
> ماه حوالی 100 میلیارد دولار هزینه کردید و تنها خواسته اید که پرچم آمریکا را
> بر
> روی ماه نصب کنید...آیا این عاقلانه است"؟؟!  در جواب این گوینده دانشمند
> آمریکایی
> لب به سخن گشوده و می گوید که در آن سفر ، هدف ما مطالعه ترکیب داخلی ماه بوده
> که
> بدانیم چه تشابهاتی با زمین دارد و در این زمینه به موضوع عجیبی برخورد کردیم
> که
> عبارت بود از یک کمر بندی از سنگها و صخره های تغییر شکل یافته که سطح کره ماه
> را
> به طرف عمق و به طرف سطح دیگر آن پوشانده بود و هنگامی که این اطلاعات را به
> زمین
> شناسان منتقل کردیم مایه شگفتی آنان شده و گفتند چنین چیزی امکان ندارد مگر
> آنکه
> ماه در مرحله ای از حیات خود به دو نیم تقسیم شده و سپس دوباره جمع شده باشد و
> به
> شکل اول بازگشته باشد.و این نوار از صخره های تغییر شکل یافته نتیجه برخورد دو
> نیمه
> ماه در لحظه جمع شدن و به هم پیوستن دو نیمه آن می باشد.
>
> "داوود موسی بیتکوک " سپس می گوید: با شنیدن این مطلب از جای خود پریدم و گفتم
> این
> معجزه ای است که در 1400 سال قبل به دست پیامبر اسلام در قلب صحرا اتفاق افتاده
> و
> از عجایب روزگار این است که آمریکایی ها باید میلیاردها دلار خرج کنند تا آن را
> برای مسلمانان اثبات نمایند! بی شک این دین حق و حقیقت است...
>
> به این ترتیب سوره قمر سبب اسلام آوردن این شخص شد ، پس از آنکه عاملی برای
> دوری او
> از اسلام شده بود و این خود از دیگر معجزات اسلام است.
>
>
>
> منبع: مجله الشریعه شماره 502 اکتبر 2007 چاپ اردن
>
>
> ---------------------------------------------------------
>
>
>
>
>
>
>
>
>

نقش ظروف مسی در سلامتی

>
>
>
>
> معروف است که پزشکان به کسانی که از درد مفاصل رنج می‌برند، داشتن یک دست‌بند
> مسی
> را توصیه می‌کنند و دلیل این امر را هم کمبود یون‌های مسی در خون ذکر می‌کنند
> که با
> تماس دست‌بندهای مسی با پوست بخشی از این کمبود جبران شده و از درد مفاصل کاسته
> می‌شود.
>
>
> از سوی دیگر محققین، یکی از علت‌های بروز بیماری آلزیمر را رسوب یون‌های
> آلومینیوم
> در مغز عنوان می‌کنند.
> تا چند دهه پیش، مردم کشور ما رسم داشتند برای پخت غذا مخصوصاً خورشت و آش از
> قابلمه‌های مسی استفاده می‌کردند و یک کفگیر آهنی داشتند به نام حسوم که موقع
> پخت
> غذا دائم درون آن قرار می‌گرفت ...
>
>
> هیچ‌کس نمی‌دانست چرا باید این کفگیر درون قابلمه مسی قرار بگیرد، فقط
> می‌دانستند
> برای پخت غذا خیلی لازم می‌باشد.
>
> داستان از این قراره که بدن (مخصوصاً مغز) برای سلامت و نشاط و کنترل
> اسیدلاکتیک و
> کورتیزول به ٦ میلیارد یون مس نیاز دارد و به همین نسبت یون آهن.
>
> کمبود یون مس باعث میشه شما دائم احساس رخوت و خواب آلودگی و کسالت کنید و مدام
> دهن‌دره کنید. در ضمن هیچ کارخانه داروئی نمی‌تونه از یون یک عنصر برای شما قرص
> تهیه کنه ... و اونی که مثلاً به اسم قرص آهن به خورد شما می‌دهند شامل مولکول
> آهن
> هستش که برای بدن هیچ کاربردی نداره.
>
>
> ولی تا این جا بدونید که غذا موقع پخت در درون قابلمه مسی، از یون آزاد شده این
> ظرف
> استفاده می‌کند و در بدن شما فوق‌العاده احساس نشاط و انرژی ایجاد می‌‌کنه دیگه
> از
> اون دهن‌درگی و خمیازه و کسالت خبری نیست و باعث طول عمر مفید و سلامتی جسمی
> میشود.
>
>
>
>
> ولی یک دفعه توی دهه ٥٠ از این نون خشکی‌ها اومدند و داد می‌زدند (قابلمه مسی
> ....... کفگیر آهنی خریداریم ...) و با یک قیمت مناسب این قابلمه‌ها را خریدند
> و به
> جاش قابلمه آلمینیومی می‌دادند که بهش می‌گفتند رویی. هیچکس توی اون دهه نفهمید
> این
> همه قابلمه مسی کجا قراره بره؟
>
> بعدش هم که الان ظرف‌های استیل و تفلون و این مزخرفات اومده که مدعی هستند غذا
> توش
> زود می‌پزه و به کف ظرف نمی‌چسبه. ولی مردم ما خبر ندارند که همین یون‌های مضر
> در
> این ظروف عامل سرطان هستند و به راحتی یون سرب و آلمینیوم و ... می‌تونند در
> جا، یک
> کودک ٦ ماهه را ظرف یک سال به بیماری‌های کمبود خونی و سرطان و یک فرد بزرگسال
> را
> در طی ٥ سال به بیماری‌های کبدی و خونی و طحال دچار کند و بعدش هم سرطان.
>
> من به همه دوستان پیشنهاد می‌کنم حتماً برای پخت غذا (مخصوصاً غذاهای آبکی) از
> قابلمه مسی و کفگیر آهنی استفاده کنند. حداقل برای یک بار هم شده تا ظرف سه روز
> اثر
> آن را روی بدن خودتون ببینید.
>
> حالا جالبه توی شمال ایران موقع پخت خورشت (مخصوصاً فسنجون) یک تیکه آهن
> می‌اندازند وسط خورشت تا حسابی رنگ بگیره ... این کار باعث آزاد شدن یون‌های
> آهن و
> سلامتی بدن می‌شود. اگر دقت کنید مردم مازندران و گیلان تقریباً در حد صفر دچار
> بیماری‌های خونی و سرطان خون می‌شوند.
>
>
>

 Reply

زیارت امام حسین (ع) در روایات

:براى زیارت‏ هیچ امامى، به اندازه زیارت حسین بن على(ع) در ( کربلا )
تاءکید نشده است.

حتى براى زیارت رسول خدا(ص) هم آن همه سفارش و دستور نیست.

گاهى در روایات،زیارت ( کربلا )، از زیارت ( کعبه ) هم برتر و بالاتر به
حساب آمده است و براى زیارت سیدالشهدا، پاداشى برابر دهها و صدها حج و
عمره بیان شده است، باید راز قضیه را فهمید.

لحن و بیانى‏که در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهدا(ع) به کار رفته است،
بسیار جدى و آمیخته با تاءکیدات فراوان است.

ضرورت‏زیارت را در هر حال و همواره مطرح مى‏کند، آن را براى یک شیعه و
پیرو امام، در حد یک ( فریضه ) مى‏شمارد، ترک آن را بسیار ناپسند مى‏داند
و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمى‏آورد و به
رسمیت نمى‏شناسد.

ازانبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره مى‏کنیم:

امام صادق(ع)در دیدار با یکى از اصحاب برجسته اش به نام ( ابان بن تغلب )
، از وى مى‏پرسد:اى ابان:

کى به زیارت قبر حسین رفته‏اى ؟

ابان - مدتى است طولانى که به زیارتش نرفته‏ام.

امام - سبحان‏الله...تو از بزرگان و روساى شیعه‏هستى‏ودر عین حال،
حسین(ع) را رها کرده و به زیارتش نمى‏روى؟...(1) امام باقر(ع) از یکى از
شیعیان پرسید:فاصله میان شما و حسین (ع) چه قدر است؟

- بیست‏و شش فرسخ (یا:شانزده فرسخ) - آیا به زیارت قبرش مى‏روید؟

- نه!- چه‏قدر جفا کردید!...(2) زیارت حسین رفتن، یک تکلیف مکتبى براى
شیعه او و پیرو مکتب عاشورا است.

بدون پیوند باآن مرقد و مزار، ( شیعه بودن ) داراى خلل است.این مطلبى است
که خود ائمه دین فرموده‏اند.امام صادق(ع؟فرمود:

هر کس به زیارت‏حسین(ع) نرود تا بمیرد، در حالیکه خود را هم شیعه ما
بداند، هرگز او شیعه ما نیست.و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان
بهشتیان است:

( من لم یاءت قبرالحسین(ع) و هم یزعم انه لنا شیعه حتى یموت، فلیس هولنا
بشیعه و ا ن کان من اهل الجنه فهو ضیفان اهل الجنه )(3) امام صادق(ع) در
جاى دیگر فرمود:

کسى که‏توانایى زیارت حسین را داشته باشد ولى زیارت نکند، نسبت به پیامبر
اسلام و ائمه ( عاق ) شده است.(4) و نیز، آن حضرت فرموده است:

زیارت‏حسین بن على(ع)، بر هر کسى که ( حسین ) را از سوى خداوند، (امام)
مى‏داند لازم و واجب است:

( زیاره الحسین‏بن على واجبه على کل من یقر للحسین بالاءمامه من ا
لله‏عزوجل.)(5) و اینکه:هر که تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(ع) نرود،
دین‏و ایمانش نقصان دارد.(6) امام باقر(ع) فرموده است شیعیان ما را به
زیارت قبر حسین بن على دستور بدهید.چرا که زیارت او، بر هر مومنى که به (
امامت الهى ) حسین(ع)، اقرار دارد، فریضه است.(7) و در سخنى دیگر فرموده
است:شیعیان ما را دستور دهید تا حسین(ع) را زیارت کنند.همانا زیارت او
عمر را زیاد، رزق را افزون، و بدیها را دفع مى‏کند و زیارت او، بر هر
مومین که به امامت او از سوى خداوند اعتقاد دارد واجب است.(8) گویا بین
اعتقاد به امامت و رهبرى، با رفتن به زیارت، ملازمه‏است و زیارت عمل به
تعهد و وفاى کامل به پیمانى است که بین هر امام و پیروان او برقرار است.

پاورقى :
1 - کامل‏الزیارات، ص 331، سفینه البحار، ج !ص 565، بحار الانوار، ج (بیروتى) ص‏7.

2 - کم بینکم‏و بین الحسین؟قلت:ست و عشرون فرسخا.قال له:او ما
تاءتونه؟قلت:لا قال:ما اجفا کم!...(وسائل الشیعه، ج 10 ص 337 و 338، حدیث
16 و 20، بحار الانوار، ج 98 ص 5).

3 -وسائل الشیعه، ج 10 ص 336، حدیث 11 بحار الاءنوار، ج 98 ص 4.

4 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 333، حدیث 2.

5 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 346 حدیث 5.

6 - ...کان منتقص‏الدین، منتقص الایمان.(بحار الانوار ، ج 98 (بیروتى) ص 4).

7 - مروا شیعتنابزیاره قبر الحسین بن ع لى، فان اتیانه مفترض على کل مومن
یقر للحسین بالامامه من الله.(کامل الزیارت، ص 121، بحار الانوار، ج 98 ص
1،3 و 4).

8 - وسائل الشیعه، ج 10 ص 321، حدیث 8 و ص 345 حدیث 1 و 5.

پاداشهاى عظیم
آنچه درزیارت حسین بن على(ع) بسیار چشمگیر است، ثوابهاى کلان و پاداشهاى
عظیم و محیر العقولى است که در روایات ائمه، براى آن بیان شده است.امام
صادق(ع) در روایتى، براى زیارت حسین بن على، ثوابى همچون پاداش نبرد در
رکاب پیامبر و امام عادل بیان مى‏کند.(1) در جاى دیگر، پاداشى همچون اجر
شهیدان ( بدر ) را نوید مى‏دهد.(2) و در احادیث بسیارى، ثواب حج و عمره
مکرر رابراى آن بر مى‏شمارد.و در سخنى، امام صادق(ع) براى کسى که به
زیارت حسین برود، با این خصوصیت که نسبت به حق آن حضرت، معرفت و شناخت
داشته باشد ( عارفا بحقه ) پاداش آزاد کردن هزار برده، و آماده کردن هزار
اسب براى مجاهدان راه خدا را بشارت داده است.(3) و با تعبیرات دیگر،
پاداشهایى کمتر و بیشتر نقل شده است.راز آن چیست؟

مى‏دانیم که هر عمل،با توجه به اینکه در چه زمانى، در چه مکانى، و در چه
شرایطى و از سوى چه کسى و با چه انگیزه و هدفى و با چه میزان رشد و آگاهى
و بصیرت، انجام بگیرد، ارزشهاى متفاوت و تاءثیراتى مختلف پیدا مى‏کند.

مرحوم علامه مجلسى،در بیان رمز این اختلاف پاداشها و گوناگونى تعبیرها در
ثواب آن، مى‏گوید:

( ...شایداختلاف این اخبار، در اندازه ارزش و فضیلت و ثواب زیارت را توان
بر اختلاف اشخاص و عملها، و نیز، کم و زیادى ترس در راه زیارت، یا دورى و
نزدیکى مسافت و ...حمل کرد.زیرا هر عمل نیکى، نسبت به اختلاف مراتب اخلاص
و شناخت و تقوا و دیگر شرایطى که موجب کمال یک عمل است، داراى ثواب و
ارزشهاى متفاوت مى‏شود.علاوه بر اینکه در بسیارى از احادیث، امامان، طبق
درک و شعور و اندازه ایمان و ظرفیت و گنجایش فکرى طرف، سخن
مى‏گفتند...)(4) آنچه مسلم است، ارت‏کربلا، همیشه آزاده نبوده، بلکه
همراه با گرفتاریها و محدودیتهایى بوده است که موجب دشوارى زیارت مى‏گشته
است (بعدا به این بحث خواهیم‏رسید) ولى ائمه، براى همین شرایط هم، تکلیف
را ساقط ندانسته و به زیارت حسین(ع) دستور مى‏دادند.

به این قطعه از تاریخ، دقت کنید:

یکى از شیعیان، به‏نام حسین، نوه ( ابو حمزه ثمالى )، نقل کرده است که:در
اواخر دوره بنى امیه به قصد زیارت حسین بن على، بیرون آمدم‏ولى مخفیانه
حرکت مى‏کردم تا اهل شام، نفهمند، تا اینکه شب فرا رسید و مردم به خواب
رفتند.شب، از نیمه گذشته بود که غسل زیارت کردم و به سوى قبر سیدالشهدا
عزیمت کردم.

نزدیکیهاى‏قبر که رسیدم، با مردى رو به رو شدم، زیبا روى و خوشبو و سفید
چهره، که به من گفت:

برگرد، الان‏نمى‏توانى زیارت کنى.برگشتم.اواخر شب باز رفتم، باز هم آن
مرد را دیدم که گفت:دسترسى پیدا نمى‏کنى.

گفتم:چرا نتوانتم‏به زیارت فرزند پیامبر و سالار جوانان بهشت برسم؟من
پیاده از کوفه در این شب جمعه به اینجا آمده‏ام.مى‏ترسم که صبح شود و هوا
روشن گردد و نیروهاى مسلح بنى‏امیه مرا بکشد.گفت:برگرد، فعلا
نمى‏شود...چون حضرت موسى و فرشتگان، هم اکنون به زیارت مشغولند.برگشتم و
صبر کردم تا اینکه سحر د.غسل کردم و نزدیک قبر رفتم و آن مرقد را زیارت
نمودم و نماز صبح را در آنجا خواندم و از ترس شامیان، بسرعت از آنجا
برگشتم ).(5) آیا کسى که‏در چنین وضعیت مخفیانه، به زیارت قبر مولایش
حسین برود و همراه با دلهره و هراس از نگهبانانى که ماءمور کنترل و
ممانعت از زئران تربت کربلا هستند، زیارت کند، مستحق ثوابى بیشتر نیست؟!
( معاویه بن وهب ) مى‏گوید وارد منزل حضرت صادق(ع) شدم.در نماز خانه
منزلش، به نماز ایستاده بود، صبر کردم تا نمازش تمام شد.دیدم پس از نماز،
دست به دعابرداشت و براى زائران قبر حسین بن على دعا کرد، آنانکه با
انفاق مال و تلاش بدنى به زیارت مى‏روند، براى پیوند با ائمه و شاد کردن
رسول خدا و پاسخگویى به فرمان امامان و خشمگین ساختن دشمنان و راضى کردن
خداوند.و چنین دعا کرد:

خدایا، از آنان‏راضى باش، و خود و خانواده‏شان را، شب و روز، نگهدار، و
همراهى‏شان کن و از شر هر جبار سرکشى و ستمگر، و از گزند شیاطین نهان‏و
آشکار در امانشان بدار و نیازهایشان را برآور...خدایا به آنان، بخاطر
اینکه از وطن، دور ماندند و ما را بر فرزندان و بستگان خود برگزیدند،
بهترین پاداشها را عطا کن.خدایا!دشمنان ما، این زائران را به خاطر سفر،
ملامت کردند ولى این سرزنشها، هرگز پیروان ما را از این زیارت، مانع
نگشت.آمدند تا با مخالفان ما مخالفت کرده باشند!خدایا!آن چهره‏ها را که
آفتاب در این راه تغییر داد، رحمت کن، آن صورتهائى را که بر تربت حسین،
قرار گرفت، مورد لطف قرار بده، آن چشمهایى را که در راه ما اشک ریخت، آن
دلهایى‏که براى ما و تشنگى ما سوخت، آن ناله‏هایى که براى ما سر داده شد،
رحمت کن.

خدایا!من آن بدنهاو جانها را تا قیامت، تا هنگام ورود به کوثر در آن روز
تشنگى بزرگ، به تو امانت مى‏سپارم...

امام، همچنان دعا مى‏خواند و سجده مى‏کرد.

پس از فراغت‏از نماز، گفتم:این دعاهایى را که از شما شنیدم، اگر در حق
کسى بود که خدا را نمى‏شناخت، مى‏پنداشتم که هرگز به آتش دوزخ نخواهد
سوخت به خدا قسم، (با این دعاهاى شما؟آرزو کردم که اى کاش به حج نرفته
بودم و حسین را زیارت مى‏کردم.

امام فرمود:توبه او بسیار نزدیکى.پس چه چیز مانع از آن مى‏شود که به
زیارتش بروى؟اى معاویه بن وهب!مبادا که این کار را ترک کنى؟

گفتم:نمى‏پنداشتم‏که کار، به این ارزش و عظمت مى‏رسد.(6) همین معاویه بن
وهب، نقل مى‏کند که:

امام صادق(ع)به من فرمود، هرگز زیارت حسین(ع) را به خاطر ترس، رها مکن.هر
کس زیارت آن حضرت را واگذارد و به سبب ترس، زیارت نکند، حسرت فراوان
خواهد دید.اى معاویه!آیا دوست ندارى که خداوند تو را در میان کسانى ببیند
که پیامبر دعایشان کرده است؟آیا دوست ندارى که با فرشتگان همدوش باشى و
در قیامت، بى گناه به محشر آیى و جزء کسانى باشى که با پیامبر دست
مى‏دهند؟!...(7) رسول خدا ، در ضمن گفتار مفصلى‏به امیرالمومنین، که
فضیلت زیارت قبر على و فرزندش حسین و تشویق به زیارت آنان را بیان مى‏کند
و ثواب اخروى آنرا مى‏گوید، مى‏فرماید:

لیکن عده‏اى پست‏و فرومایه، زائران قبر شما را سرزنش و ملامت مى‏کنند،
آنچنانکه زن بدکاره را ملامت مى‏کنند، آنان، بدترین افراد امت من
مى‏باشند که هرگز به شفاعتم نرسند و بر حوض کوثر وارد نشوند...)(8) در
سخنى دیگر، پیامبر اسلام، خطاب به حسین، هنگامى که جاى شمشیر را بر پیکر
او مى‏بوسید، فرمود:

تو و پدرت و برادرت، شهید خواهید شد.

حسین، مى‏پرسد:از امت تو، چه کسانى ما را زیارت خواهند کرد؟

پیامبر فرمود:مرا،و پدر و برادرت و خودت را، جز کسانى از امت راستین من،
زیارت نمى‏کند.)(9) در حدیث هم، زیارت ائمه، در ردیف جهاد با دشمنان به
حساب آمده است.(10) زیارت حسین، براى تهیدستان، به جاى زیارت حج محسوب
مى‏شود و خداوند، پاداش حج را به آنان مى‏دهد.(11) یکى از زنان‏شیعه، به
نام ( ام سعید احمسیه ) که اهل عراق بود و براى زیارت قبور شهداى احد، به
مدینه مشرف شده بود، در مدینه، به خدمتکار خود گفت:مرکبى براى رفتن به
مزار شهدا کرایه کن.

آنگاه،تصمیم گرفت تا آماده شدن مرکب، به دیدار فرزند پیامبر، حضرت صادق(ع) برود.

در حالى که دیداروى با امام در منزل آن حضرت، طول کشیده و کرایه‏چى، معطل
گشته بود، خدمتکارش آمد و به ( ام احمسیه ) گفت:مرکب، آماده است.

امام صادق(ع) پرسید:چه مرکب؟کجا مى‏خواهى بروى؟

آن زن،مى‏گوید:گفتم:سر خاک شهدا، حضرت صادق(ع) فرمود:تعجب از شما مردم
عراق است، براى زیارت شهدا، راهى طولانى و سفرى دراز را طى‏مى‏کنید ولى (
سیدالشهدا ) را وا مى‏گذارید و به زیارتش نمى‏روید! گفتم:سید الشهدا
کیست؟

فرمود:حسین بن على.

گفتم:من زنى بیش نیستم.

امام:باشد!... براى‏کسى مثل تو، مانعى ندارد که به زیارتش بروى، آنگاه از
ثواب عظیم این زیارت، برایم بیان فرمود.)(12) در مورد زیارت شائقانه‏و
عاشقانه که از یور محبت و شیفتگى انجام گیرد، نیز، احادیثى نقل شده است
که به ذکر دو نمونه اکتفا مى‏شود:

امام صادق(ع) فرمود:

روز قیامت،یک منادى ندا مى‏دهد:( زائران حسین کجایند؟) جمعى بر
مى‏خیزند.به آنان گفته مى‏شود:در زیارت حسین، چه مى‏خواستید و چه اراده
کردید؟

مى‏گویند:زیارت‏ما، بخاطر محبت به پیامبر و على و فاطمه بود.

به آنان گفته مى‏شود:اینک،این محمد و على و فاطمه و حسین و حسین! پس به
آنان بپیوندید.شما در درجات آنان هستید.به پرچم پیامبر ملحق شوید.

آنگاه،آنان، در سایه سار لواى خاصى که در دست على بن ابى طالب است قرار
مى‏گیرند تا وارد بهشت گردند.(13) محبت، انسان را در دنیا به این دودمان،
پیوند میدهد.زیارت محبت آمیز هم، در نهایت انسان را در آخرت به خاندان
رسالت پیوند میدهد.آشنایى انسانها را در این دنیا با دستگاه‏ولایت و
خاندان پیامبر عامل جذب به این ( عروه الوثقى ) است که در آن دنیا هم (
حبل المتین ) نجات و سعادت خواهد شد.

از امام صادق(ع) روایت شده است که:

خواستار سکونت در بهشت باید زیارت ( مظلوم ) را رها نکند.

مى‏پرسند:مظلوم کیست؟

مى‏فرماید:حسین است.هر کس با شوق به او و محبت به رسول الله‏و فاطمه و
على، او را زیارت کند بر سفره‏هاى بهشتى مهمان اهل بیت خواهد بود.(14)
تاءکیدى که امام، روى عنصر ( مظلومیت ) در زیارت سید الشهدادارد، جاى دقت
و تامل است و انگیزه حمایت از مظلوم و احیاء یاد او و سپاس از فداکارى
انسانى والا در برابر ظالمان را بیان مى‏کند.

ائمه، در صدد تشویق‏مردم به زیارتند.یعنى ایجاد شوق و رغبت و انگیزه و
علاقه،و این اشتیاق، در صورتى فراهم مى‏آید که آثار یک عمل و نتایج یک
اقدام، براى شخص، روشن باشد.

در زیارت کربلا، چه پاداشى مى‏تواند بزرگتر از ( بهشت ) باشد؟

و چه انگیزه‏اى‏قوى‏تر از ( مرضى حق ) بودن، و خشنودى رسول خدا را جذب
کردن؟و چه نتیجه اى بالاتر از پیوند با اهل بیت، در دنیا و آخرت؟

 


 
 

اضطراب امتحان

iacap.net

اضطراب امتحان

عموماً اضطراب و ترس در سال‌های اولیه زندگی رایج است اما اضطراب از مدرسه و خصوصاً امتحان، بین سنین 10 تا 11 سالگی شروع می شود و در 25% از دانش‌آموزان اضطراب امتحان آسیب‌زا بوده و با افزایش سن میزان آن افزایش می‌یابد و عملکرد تحصیلی دانش‌آموز را تحت تأثیر قرار می‌دهد.

اصطلاح کلی اضطراب امتحان، به نوعی از اضطراب با هراس اجتماعی خاص اشاره دارد که فرد را درباره توانایی‌هایش دچار تردید می‌کند و نتیجه آن ناتوانی مقابله با موقعیت‌های دشوار مانند امتحان است. موقعیت‌هایی که فرد را در معرض ارزشیابی قرار داده و نیازمند حل مشکل هستند. بنابراین می‌توان گفت، فرد مضطرب، در امتحان، مواد درسی را می‌داند اما شدت اضطراب مانع از آن می‌شود که او معلومات خود را نشان دهد. به این ترتیب، اضطراب امتحان نوعی اشتغال ذهنی به خود است که به نگرانی یا تحقیر خود و ارزیابی شناختی منفی از خود (یادم نمی‌آید، باید بیشتر می‌خوندم، همیشه گیجم، چرا یادم نمیاد؟...)، عدم‌تمرکز حواس و واکنش‌های فیزیولوژیک نامطلوب مثل تپش قلب؛ پریدگی رنگ، خشکی دهان، عرق کردن کف‌دست، لرزش دست و صدا و .... منجر می‌شود.

انواع اضطراب امتحان

الف) اضطراب تسهیل کننده یا تسریع کننده: (طبیعی)

به اضطراب کم و یا در حد معقول که موجب تلاش بیشتر برای کسب موفقیت می‌شود و نتیجه بهتری را عاید فرد می‌کند، اضطراب تسهیل یا تسریع کننده اطلاق می‌شود.

نشانه‌ها یا علایم اضطراب تسهیل یا تسریع کننده:

    • فرد به خاطر مرور کردن درس‌هایش دچار هیجان می‌شود.
    • خودش را در اتاقش حبس می‌کند و مشغول درس خواندن می‌شود و به کوچکترین مزاحمت اعتراض می‌کند.
    • به شیوه‌ی خاصی درس‌هایش را مرور می‌کند، مثلاً با صدای بلند درس می‌خواند در اتاق راه می‌رود و یا دراز می‌کشد.
    • به درخواست‌های اطرافیان توجه نمی‌کند یا در مقابل خواسته‌ها با اعتراض می‌گوید که درس دارد.
    • کم غذا یا نسبت به غذایی بی‌میل می‌شود.

ب) اضطراب ناتوان کننده (غیر طبیعی)

اضطراب ناتوان کننده دلهره و تشویق شدیدی است که یا خود فرد دارد و یا اطرافیان آن را در فرد تشدید می‌کنند. اضطراب شدید اثر منفی روی عملکرد فرد می‌گذارد، زیرا با متأثر و درگیر کردن ذهن، زمینه‌ فراموشی‌های زودگذر و خطاهای ادراکی را فراهم می‌کند.

نشانه‌های اضطراب ناتوان‌کننده:

        • فرد به خاطر مرور درس‌هایش دچار هیجان بیش از حد می‌شود.
        • دارای دلشوره و دل‌بهم خوردگی (احساس پروانه در شکم) است.
        • هنگام مرور درس‌هایش دستپاچه و عجول است.
        • از اینکه هر چه می‌خواند، چیزی نمی‌فهمد نالان است.
        • از گرفتن نمره‌ی کم‌ترس و وحشت دارد.
        • هنگام درس خواندن، ناخن‌هایش را می‌جود، پوست لب را می‌کند یا با موی سرش بازی می‌کند.
        • بی‌اشتهاست و نمی‌تواند غذا بخورد.
        • حالت تهوع دارد.
        • گریان است و بهانه‌گیری‌های بی‌دلیل دارد.

عوامل بوجود آورنده اضطراب امتحان

        • عوامل فردی
        • عوامل خانوادگی
        • عوامل مربوط به مدرسه

عوامل فردی:

        • انتظاربیش از حد از خود و ضعف اعتماد به نفس: گاهی انتظارات فرد از خود، بیش از توانایی‌های اوست. به عنوان مثال، یک دانش آموز متوسط، دائماً در پی کسب معدل 20 برای رقابت با دانش‌آموز ممتاز مدرسه است و چون به این هدف نمی‌رسد، دچار ضعف اعتماد به نفس و اضطراب می‌گردد.
        • عدم باور مثبت نسبت به موفقیت: گاهی دانش آموزان علیرغم تلاش برای خواندن و یاد گرفتن، مرتب با خود و دیگران مطرح می کنند که چه فایده، انقدر سخته که می دونم موفق نمی‌شم!
        • رقابت بیش از حد: زمانی است که دانش‌آموزان در مدرسه و یا فرزندان در خانه برای برتری یافتن بر یکدیگر و نه پیشرفت و موفقیت، به رقابت بپردازند.
        • عدم آمادگی و برنامه ریزی لازم : هنگامی که فرد به علت نداشتن برنامه‌ریزی درسی و مطالعه ی صحیح آمادگی لازم را برای امتحان کسب نکرده‌ باشد.
        • عدم تمرکز بر امتحان و درس خواندن: عدم دقت و تمرکز در انجام تکالیف یا درس خواندن در طول سال باعث می‌شود تا یادگیری سطحی باشد و در موقع امتحان یادآوری مطالب دشوار بوده و موجب اضطراب شود.
        • شخصیت مضطرب و کمال گرا: بخشی از این عامل ژنتیکی و بخشی از آن حاصل یادگیری در محیط خانواده و زندگی است، والدین مضطرب و کمال گرا، بطور غیر مستقیم، اضطراب و کمال‌گرایی را به فرزندان خود الگو می‌دهند.
        • کم بودن انگیزه و هوش متوسط : نداشتن انگیزه پیشرفت بالا بدلایل متعدد چون محیط خانوادگی، ضعف اعتماد به نفس و همچنین پاداش بیش از حد برای قبول شدن یا گرفتن نمره بالا (معمولاً بیست) از سوی والدین و اطرافیان..

عوامل خانوادگی:

        • سخت گیری بیش از اندازه: زمانی که والدین با نزدیک شدن زمان امتحان، فشار مضاعفی برای آماده شدن و گرفتن نمره (معمولاً بیست) در مورد فرزند خود به کار می‌برند و یا پی در پی درباره‌ی امتحان به او هشدار می‌دهند.
        • عدم حمایت و تشویق کودک: مواردی که والدین و خانواده، اهمیتی برای زمان امتحانات کودک و کنترل آرامش در خانه و پرهیز از سر و صدا و رفت و آمد قایل نمی شوند، دانش آموز احساس تنهایی و بی‌پشتوانگی نموده و مضطرب می‌گردد. در ضمن نباید به بهانه امتحان، کودک یا نوجوان درخانه تنها گذاشته شود.
        • والدین مضطرب وتوجه بیش از حد به مسایل تحصیلی فرزند: وجود اضطراب در والدین موجب انتقال آن به فرزند و تشدید اضطراب او می‌شود (مخصوصاً در ایام امتحان). برخی از والدین، هنگام امتحانات، بیش از فرزندانشان درگیر درس می‌شوند و حتی به مزاح می‌گویند که امتحان دارند!!! این امر به اضطراب بیشتر دانش آموز دامن می‌زند.
        • اختلافات خانوادگی: جو متشنج در خانواده، اختلافات والدین، تولد فرزند تازه در خانواده و ....
        • رقابت غیرمنطقی: وقتی ناتوانی‌ها ی دانش آموز با توانایی‌های دیگری سنجیده شود و این امر با سرزنش همراه باشد، اعتماد به نفس او کم و بر اضطراب او افزوده می‌شود. مثلا: پسر دوستم المپیاد ریاضی مدال آورده، اونوقت پسر من هنوز تقسیم سه رقمی رو بلد نیست!
        • تهدیدهای بی‌مورد: وقتی اطرافیان و مخصوصاً والدین، شرایط ویژه و سخت در ایام امتحان برقرار می‌کنند و فرزند خود را از گرفتن نمره کم یا عدم قبول شدن می‌ترسانند و تهدید می‌کنند.
        • الگوهای خشک فرزندپروری: برخی والدین: ارتباط مناسب و دوستانه ای با فرزند خود برقرار نمی کنند و از سیاست چوب تر! استفاده می‌کنند که این امر، فاصله آنها را از نظر عاطفی با فرزندشان بیشتر کرده و او را دچار مشکل می‌کند.
        • سرزنش و تنبیه: وقتی اطرافیان فردی را با القابی مانند بی‌استعداد، بی‌عرضه و ... مورد خطاب قرار می‌دهند، تصویر ذهنی ناتوانی یا تفکر منفی را در فرد بوجود می‌آورند. این امر اضطراب امتحان را در فرد تشدید می‌کند.
        • وضعیت اقتصادی پایین و عدم تشویق: در برخی خانواده ها، بدلیل شرایط اقتصادی پایین، والدین آنقدر درگیر مسائل اقتصادی و رتق و فتق امور می‌شوند که حتی نمی‌دانند فرزند آنها کلاس چندم است! تا تشویقی در کار باشد.

عوامل مربوط به مدرسه::

        • انتظارات غیرواقعی آموزگاران: علیرغم تلاش معلمان زحمتکش، برخی انتظارات غیر واقعی از دانش‌آموزان، آنها را در وضعیت بدی قرار می‌دهد. در حالی که توجه به تفاوت‌های فردی آنها از این انتظارات می‌کاهد.
        • محیط نامناسب امتحان و مقررات خشک: گاهی قوانین خشک، رسمی و انعطاف‌ناپذیری که بر مبنای عدم‌اعتماد به دانش‌آموز از سوی مدرسه و عوامل اجرایی امتحانات وضع گردیده، می‌تواند بر شدت اضطراب بیفزاید.
        • نوع پرسش‌های امتحان: گاه بر اساس توافق قبلی امتحان از بخشی از کتاب است و سر امتحان مشخص می‌شود که از جاهای دیگر هم سوال آمده است، این امر نیز اضطراب زیادی در دانش آموز ایجاد می‌کند.
        • ایجاد رقابت‌های ناسالم: بهتر است هر دانش آموز تنها با خودش مقایسه شود و مسیر پیشرفت او مشخص گردد.
        • عوامل مزاحم مثل سر و صدا و نور و تهویه نامناسب: نور کم یا خیلی زیاد، سروصدای بیرون از مدرسه و ...
        • بیش از حد مهم جلوه دادن برخی درس‌ها: وقتی معلم یا والدین بعضی از درس‌ها را به هر دلیلی خیلی مهم تلقی می‌کنند، در فرد ترس یا نگرش منفی نسبت به آن درس‌ها به وجود می‌آید.

نشانه ها و علایم اضطراب امتحان

        • ناراحتی‌های گوارشی، ‌آشفتگی معده، ‌سرگیجه، بی‌اشتهایی، حالت تهوع
        • تپش قلب، بی‌خوابی، تنگی و کوتاهی نفس
        • لرزش در صدا، ضعف، عرق کردن کف دست
        • لکنت زبان، ‌خشکی دهان
        • عدم تمرکز، آشفتگی ذهن، ارزیابی غلط از توانایی های خود، افت تحصیلی، بیزاری از مدرسه، خطاهای ادراکی، حواس پرتی، هیجانات افراطی، کاهش سیستم ایمنی بدن

نقش خانواده در کاهش اضطراب امتحان

        • ایجاد جو عاطفی دور از تنش و مشاجره در خانه
        • محدود نمودن میهمانی و رفت و آمدهای مکرر
        • توجه به خواب، استراحت و تفریح دانش‌آموز
        • کاهش یا حذف وظایف محوله خانگی به دانش‌آموز در زمان امتحانات
        • حمایت عاطفی و اطمینان بخشی در دوران امتحانات به دانش آموز
        • کاهش زمان تماشای تلویزیون تا حد امکان در زمان امتحانات
        • خودداری از ایجاد ترس ودلهره در دانش آموز
        • خودداری از فشار و توقع بیش از حد برای مطالعه از دانش آموز
        • خودداری از سرزنش دانش آموز به واسطه ی امتحان ناموفق
        • خودداری از حبس نمودن دانش آموز جهت مطالعه
        • پیش بینی تغذیه مناسب و قوی ویژه دانش آموز در ایام امتحانات و عدم مصرف مواد کافئین دار مانند: نوشابه، قهوه و غذاهای ادویه دار در برنامه غذایی
        • عدم بروز انتظار بالا و کمال گرایی از فرزندان از سوی خانواده نسبت به نمرات بالا
        • عدم مقایسه فرزندان با یکدیگر و با دیگران
        • عدم تأکید مکرر به درس خواندن
        • ایجاد انگیزه، تقویت روحیه با ارایه پاداش و تقویت های مطلوب
        • مرور برگه های امتحانی فرزندان به منظور شناسایی و رفع نقاط ضعف درسی آنان

توصیه هائی برای والدین:

        • توجه داشته باشیم که: فرد مضطرب از آینده می‌هراسد و این ترس بر فعالیت او تاثیر دارد و اغلب باعث‌ حمله‌های عصبی می‌شود. شخص مضطرب همیشه در شک و تردید به سر می‌برد و نمی‌تواند در هیچ موردی بسرعت تصمیم بگیرد؛ زیرا از اشتباه کردن می‌ترسد و عدم تصمیم را به تصمیم غلط ترجیح می‌دهد.
        • اجازه دهیم دانش‌آموزان بدانند که امتحان، ارزیابی از میزان پیشرفت تحصیلی آنان است. به وسیله امتحان مشخص می‌شود دانش‌آموز چه مطالبی را آموخته است و از ترکیب آموخته‌های خود چه مسائلی را می‌تواند حل کند یا به کشف چه مطالب تازه‌ای می‌تواند برسد.
        • پس از همان کلاس اول ابتدایی کودکان را تشویق به امتحان دادن بکنیم. آنان را ترغیب کنیم خود را بیازمایند تا بفهمند چقدر از مطالب جدید را آموخته‌اند. حتی می توانیم آنها را تشویق کنیم خودشان از خودشان امتحان بگیرند تا امتحان دادن برایشان عادی و به یک سرگرمی تبدیل شود.
        • آنچه می‌بایست بیشتر مورد توجه والدین قرار گیرد، میزان تلاش کودکان و نوجوانان است، نه صرف نتایج حاصل از انجام آزمون‌های مختلف. همواره شایسته است با درک صحیح از ماهیت تفاوت‌های فردی و شناخت درست از ویژگی‌های ذهنی، روانی و جسمی دانش‌آموزان، از مقایسه بی‌مورد کودکان با یکدیگر اجتناب ورزیم و رقابت‌های فردی و گروهی را صرفا در شرایط عادلانه و با در نظر گرفتن تفاوت‌های فردی و فراهم ساختن محیطی صمیمی و دوست‌داشتنی ایجاد کرد.
        • برای کاهش اضطراب ناشی از امتحان، علاوه بر داشتن انتظارات معقول از کودکان و نوجوانان، تشویق نقاط مثبت و توانمندی‌های آنها، تقویت اعتماد به نفس ایشان و سرانجام فراهم کردن آرامش خاطر آنان، شایسته است بر تلاش هرچه بیشتر کودکان و نوجوانان در حد توانشان تاکید کنیم تا تسلط بیشتری بر موضوع مورد نظر داشته باشند. بدیهی است هرچه با تسلط بر موضوع درس، آمادگی ذهنی و روانی بیشتری برای آزمون داشته باشند، اضطرابشان کمتر خواهد بود. همچنین بد نیست پیش از امتحانات اصلی، از امتحانات فرضی و آزمایشی به منظور آشناسازی دانش‌آموزان با سوالات و نحوه امتحان استفاده شود.