نظم وترتیب در کودکان (قسمت دوم )

بسمه تعالی

جزوه آموزشی شماره 6

مقدمه                                پدران و مادران محترم

در جزوه شماره پنج به مقوله نظم  پرداخته و اشاره شد که نظم در خلقت  خداوندی به عنوان اصل اساسی  حیات و ماندگاری  جهان آفرینش است و همه باید نظم را از طبیعت و و خالق آن بیاموزیم  . نظم در انسان ها اصیل  ، ریشه دار وطبیعی و بی نظمی امری غیر عادی و نا همگون با خلقت و طبیعت  تلقی می شود که ماندگاری وتداوم  ندارد .    خداوند جهان خود را منظم وزیبا آفریده است  نظم وزیبایی از یک خانواده محسوب می شوند  "ان الله  جمیل و یحب الجمال "

در این شماره می خواهیم اشاره کنیم چگونه می توان این صفت حسنه را به شکل عادت به فرزندان  منتقل کرد  البته اگر شما برای آن ضرورتی احساس می کنید . این که می گوییم ضرورت به این دلیل که  تا در وهله اول خودمان فرد منظمی نباشیم  نباید از کسی  انتظار داشت  و نظم  مقوله ای است چند وجهی که یک وجه آن  به    یادگیری   مشاهده ای    و پنهان بر می گردد.کودکان بخش عمده ای از یادگیری خود را نه از طریق نوشتار یا سخنرانی یا مثلا شرکت در یک کارگاه  آموزشی  بلکه از طریق مشاهده شرایط و  ،محیطی که در آن زندگی می کنند می آموزند  بدون این که حتی خودشان تمایلی به طور مستقیم  به یادگیری آن داشته باشند     به عبارت دیگر اگر صرفا بحث تمایل بود و افراد حق انتخاب کردن داشتند بعید به نظر می رسد که بی نظمی را انتخاب کنند  کودک در ابتدا علاقه یا تمایلی به نظم ندارد اگر کودک دو یا سه ساله ای را در محیط خانه رها کنید به   اندک مدتی تمام وسایل را بی هدف به هم خواهد ریخت و نظم  را به بی نظمی تبدیل می کند شما نمی توانید به این کودک ایراد بگیرید جون ظرفیت نظم را پیدا نکرده است   بی نظمی ظرفیت نمی خواهد و همه در ابتدا واجد آن هستند   در حالی که منظم بودن  نیازمند پیدا کردن ظرفیت است   مثل خواندن یا نوشتن که گرچه افراد بالقوه توانایی خواندن و نوشتن دارند اما باید به تدریج و پس از رسیدن به سن خاص و رشد جسمی و ذهنی برای رسیدن به این مهارت آمادگی پیدا کنند    هماهنگی و نظم فرایندی است تدریجی که از نقطه صفر آغاز می شود و می تواند به نقطه بی نهایت  برسد  و برای آن انتهایی متصور نیست .در مقام مقایسه   اگر آب فراوانی را پای درختی سرازیر کنید چون ریشه درخت قدرت جذب محدودی دارد فقط  بخش کوچکی از آب جذب گیاه خواهد شد    توصیه خانواده به نظم  و آموزش آن  مناسب و لازم بلکه واجب است    اما تفاوت در زمان و مقدار نظم پذیری فرزند با توجه به سن و سال او خواهد بود .به عبارت دیگر چقدر انتظار با واقعیت ها همخوانی دارد  گاهی مواقع معیار قضاوت  ،خودمان می شویم یعنی اگر مثل من بود منظم است و اگر نبود باید بشودو اورا فرد بی نظم می دانیم   کسی که سال ها رانندگی بلد است آیا باهمان کیفیت رانندگی می کند که فرد تازه وارد ؟  نظم پذیری دستوری یا از سر ترس   قدرت ماندگاری نخواهد داشت   باید این عادت حسنه قطره ،قطره در ذهن فرزند ما بنشیند این امر یعنی طی سالیان دراز که به چندین و جند سال زمان نیازمند است        گر چه پایه ریزی آن به سال های کودکی بر می گردد . وقتی با فردی مواجه می شویم که در رفتار یا سایر شاخصه هایش بی نظمی  مشهود است  الزاما به این معنا نیست که پدر و مادر بی نظمی داشته است  و اتفاقا  برعکس با پدر یا مادری مواجه می شویم که  حساسیت فراوانی به خرج داده بودندو   این عادت   پاسخی مقابله ای و ناخواسته به اصرار و فشارهای بیش از حدی است که به فرد وارد شده   به نظر می رسد که هیچ پدر و مادری مشوق بی نظمی فرزندانشان نبوده اند تنها تفاوت در شیوه انتقال این مهارت است که عده ای  موفق تر به نظر می رسند . نگرانی و مداخله های شتاب زده و عجولانه از جایی آغاز می شود که با مواجه شدن با شرایط به هم ریختگی فرزند ،به طور ناخود آگاه ذهن ما با این فکر مواجه می شود که اگر الان رهایش کنم هیچ گاه منظم نخواهد شد گرچه این تصور تا حدودی درست است ولی شاید نه به این دقتی که ما پیش بینی می کنیم و البته بر اساس همین  تصور نه چندان دقیق دست به کار می شویم و تذکرهای مکرر در مکرر آغاز می شود تا اندازه ای که او هم به مقابله پاسخ نامطلوب و دلسرد کننده ای خواهد داد

برای به بار نشستن این عادت  بهتر است به موارد زیر توجه بیشتری داشته باشیم :

محیط زندگی باید سرشار از نظم و هماهنگی و زیبایی باشد ومحیط زیبا و منظم  به طور ناخودآگاه  ذهن ناهوشیار فرزند را نوازش می دهد  وحس زیبایی شناختی او را تحریک می کند به نحوی که رابطه مثبتی بین موقعیت های منظم  واحساس خوشایند برقرار می شود در نظم بخشی حتی الامکان از نوسان پرهیز کنیم اگر رفتارهای منظمی داریم  در هر حال به این رویه به طور پیوسته ادامه دهیم   ثبات در نظم در افراد باور و ایمان به ارمغان خواهد آورد و اگر نظم و منظم بودن جزء شخصیت ما شد می توان  ادامه  این فرایند  را در فرزندان خود  مطمئن باشیم  .

از فشار آوردن غیر منطقی  و عجولانه  برای  آن که فرزند منظمی داشته باشیم  خودداری کنیم  به عبارت دیگر میزان انتظار خود را با متربی  تنظیم کنیم  تحمل کودکان برای پذیرفتن این مسئولیت محدود است  به جای آن که فرزندمان را وادا ر  به  منظم بودن کنیم می توانیم  این رفتار را از طریق پاداش هایی که به آن ها می دهیم  نسبت به انجام آن  ترغیب کنیم  مشارکت در نظم دهی به امور راه قابل وصول تری برای  ایجاد خصلت پسندیده منظم بودن است  وقتی با آن ها در انجام تکالیف مربوط به خودشان یا امور عمومی در محیط خانه مشارکت می کنیم میزان حس همکاری یا همراهی  شان بیشتر خواهد شد

به نحوی این مسئولیت را ارایه کنیم که برای شان لذت بخش شود  فعالیت های نسبتا سبک  و همراه با تنوع و تفریح  و البته خوشایند 

هرگز به فرزندمان بابت منظم بودن رشوه ندهیم ،اگر این روش ادامه پیدا کند شما  به طور ناخواسته او را به تاجری بزرگ تبدیل کرده اید یعنی بابت هر فعالیت انتظا ر وجه نقد دارد و اساسا  هدف تربیتی ما مخدوش و دور از دسترس خواهد شد

نکته آخر این که در مواجه با بی نظمی آرامش خود را حفظ کنیم و با تامل راه هایی را پیدا کنیم  که که بدون سرزنش و تحقیر یا همکاری و مشارکت و البته قاطعیت در مسیر نظم قرار گیرد                     والسلام     

واحد مشاوره مجتمع آموزشی امام خمینی (ره) سوریه دمشق اسفند 89                                              

به مناسبت هشتم اسفند سالروز تاسیس نهاد مقدس امور تربیتی

 اشاره : ویژگی های تربیت اسلامی، اهداف تربیت از نظر اسلام، روشهای تربیتی که اسلام بر آن تاکید دارد از جمله محورهایی است که آقای عباس روزبهانی عضو هیات علمی جهاد دانشگاهی تربیت معلم در این نوشتار به آن پرداخته است.

مقدمه امروزه ما وارث جهانی پر از ناکامیها، شکستها، بیمناگی ها و سرخوردگیها هستیم، کنار نهادن عقل و خرد و پیروی از امیال درونی، غرایز حیوانی و خودخواهی ها، انسان هایی بی رحم، بی منطق و تخریب گر ساخته است. وجود اینهمه بی عدالتی، سرگشتگی، جنگ و بسیاری از رفتارهای غیرعقلانی، مو ید این امر است که بشر امروزی قبل از هر چیز به تربیت کردن نیاز دارد. اکنون فن آوری های علمی روزافزون گشته است و می رویم تا خود محصور محصولات خود باشیم. در کنار این پیشرفتهای دور از انتظار جای چیزی خالی است. چیزی که به علم جهت می دهد و آن چیزی جز اخلاقیات نیست. نبود تربیت صحیح و اخلاقیات موجب شده است که امروزه ما بیش از پیش مستعد آن باشیم که به همنوعان خود آسیب برسانیم. مایر (1374) معتقد است که برای حل مشکلات موجود جهانی سه راه حل وجود دارد; جنگ، انقلاب و تربیت. به اعتقاد وی جنگ کابوس تصویر ناپذیر است و انقلاب روش بیمناکانه ولی تربیت است که به آرامی انسان را رو به تکامل می برد و او را متوجه امکانات خلاقانه خود می کند. تربیت است که به انسان جهت می دهد و او را هدفمند می سازد و تربیت تنها داروی درد بشریت است. تعریف تربیت تربیت به طور سنتی به صورت ایجاد عادت از طریق بکارگیری شیوه های تنبیه و پاداش تعریف شده است. نگاه سنتی تربیت ناظر بر فرایندی بوده است که طی آن حداقل دو نفر، یکی به عنوان معلم یا مربی و دیگری به عنوان متربی به صورت بالا - پایین با یکدیگر ارتباط دارند. در اینجا مربی دارای ویژگیها، مهارتها و توانمندیهایی است که می خواهد آن را به متربی انتقال دهد. این که این انتقال بالا به پایین است بدین معناست که صرفا یک جریان یکسویه و یک طرفه که در آن معلومات مربی به متربی جریان پیدا می کند، بین آن دو برقرار است. این انتقال مهارتها و معلومات از طریق امر و نهی کردن و تنبیه و پاداش صورت می گیرد. در این فرمول که تمامی اطلاعات از طریق مربی به متربی جاری می شود، متربی چاره ای جز اطاعت بی چون و چرا ندارد. چنین سیستمی اگر چه قدیمی است اما هنوز در پاره ای از جوامع سنتی ، روستاها و مکانهائی که کمتر در معرض پیشرفتهای تکنولوژیک و علمی بوده است به راحتی دیده می شود. در بسیاری از شهرها و روستاهای کشورمان، یکی دو دهه شاهد چنین وضعی بوده ایم. تعلیم مکتب خانه ای و تربیت پدر - فرزندی از خصوصیت چنین سیستمی است. اگر چه چنین تربیتی خالی از اشکال نیست ولی به نظر می رسد جوامع کوچک و کمتر توسعه یافته از چنین سیستم تربیتی فایده زیادی می برند. در این جوامع ساده افراد زندگی روزمره خود را به دور از گرفتاریهای امروز جهان سپری می کنند. در چنین سیستمی پسر دنباله رو پدر است و هم از جهت ویژگی های روان شناختی و شخصیتی و هم از نظر منش و شیوه زندگی بسیار به پدر شباهت پیدا می کند. نجارزاده، نجار و رعیت زاده، رعیت می شود. در اینجا تعارض در انتخاب وجود ندارد، چون شق دیگری باقی نمی ماند تا انتخاب شود. همه چیز از قبل تعیین شده است. در واقع شاید بتوان گفت که گرفتاریهای جهان امروز وقتی از طریق تکنولوژی به جوامع ساده تر سرایت پیدا کرد، همه ساختارهای موجود آن را به هم زد. شکی وجود ندارد که تعلیم و تربیت مدرن بود که جوامع سنتی را از هم پاشید. کاربرد روشهای علمی در تعلیم وتربیت، ویژگی مشخص تربیت مدرن و امروزی است. رابطه یکسویه مربی و متربی در این شیوه مردود شناخته شده است. این رابطه اجباری نیست و در آن مسائل مربوطه به انگیزش متربی لحاظ شده است. چنین سیستم تعلیم وتربیتی است که موجب ایجاد تغییرات نسبتا ثابتی در فرد می شود. در این سیستم، تکنولوژی در خدمت تربیت قرار می گیرد و تربیت، انسان را به استفاده بهینه از تکنولوژی رهنمون می سازد. جریانی که هیچگاه در این عصر به وقوع نپیوسته است و کماکان انسان در خدمت تکنولوژی قرار دارد. اگر چه از ویژگیهای تعلیم و تربیت سنتی عدم توجه به تفاوتهای فردی و خلاقیت افراد است، در تربیت مدرن و علمی بیشتر سعی بر شکوفا ساختن استعدادهای افراد است. اگر از تعاریف متعددی که برای تربیت وجود دارد بگذریم، به طور کلی می توان تربیت را جریانی دانست که به طور مستمر در جهت رشد همه جانبه فرد (اعم از جسمانی، شناختی، روانی، عاطفی و اجتماعی و دینی) و شکوفا ساختن استعدادهای او است (شریعتمداری، 1367). در این معنی تربیت اعم از آموزشهای رسمی و غیر رسمی است و کلا هر جریانی را در برمی گیرد که در جهت تغییر و اصلاح تجربیات فرد است. به این ترتیب، تربیت فرایندی است که در سراسر عمر انسان اتفاق می افتد و قاعدتا جنبه تکاملی، رشدی و صعودی دارد، بدین معنی که هر چه جلوتر می رویم فرد شکوفاتر می شود. نظریه ها و مدلهای تربیت بسته به اینکه دیدگاه ما نسبت به انسان چگونه باشد، آیا او را موجودی ذاتا بد و شرور بدانیم یا ذاتا خوب و یا مانند لوح سفید و زمینی مستعد کاشتن هر نوع محصول، مدلهای تربیتی گوناگونی ارائه شده است. بعضی از اندیشمندان انسان را موجودی ذاتا شرور می دانند. توماس هابز معتقد بود که انسان را باید تربیت کرد و اخلاق حسنه به او آموخت. این تربیت است که انسانها را به سوی نیکی و خوبی هدایت می کند. به نظر هابز اگر انسان تربیت نشود طبیعت ناپاک و سرشت بد خود را نشان خواهد داد. در عوض لاک، فیلسوف انگلیسی قرن هفدهم، معتقد بود که انسان موجودی است دارای ذهن و سرشتی تهی از هر ویژگی. بنابراین در جواب این سو ال که ذهن از کجا این همه مواد برای استدلال و شناخت می آورد او جواب می دهد; از راه تجربه. از تجربه است که همه دانش ما سرچشمه می گیرد و از تجربه است که سرانجام دانش حاصل می شود. به نظر لاک محیط در پرورش و تربیت انسان نقش اساسی دارد. ما از راه تقلید و پاداش و تنبیه می آموزیم. به عنوان مثال اگر کودکی ببیند که والدینش در قبال موفقیتهای دیگران آنها را شماتت می کنند او نیز می آموزد که نسبت به دیگران حسود باشد. حال اگر در این حین پاداش دریافت کند و کار او از طرف والدین تایید گردد او سعی می کند که حسادت خود را تقویت کند. لاک هدف اصلی تربیت و تعلیم را کنترل خود می داند (کرین، 1375). فرد از طریق تربیت یاد می گیرد که بر اعمال و رفتار خود تسلط یابد، رفتارهای تکانه ای از خود بروز ندهد و قبل از انجام هر عمل و رفتاری در قبال آن اندیشه کند. او پایه همه فضیلتها را در این می داند که فرد بتواند از ارضای خواسته های خود دست بردارد. به نظر لاک پاداش و تنبیه فیزیکی از راههای تربیت است و بهترین پاداش، تمجید و ستایش و بهترین تنبیه، عدم قبول و ابراز نارضایتی و تقبیح است. روسو، فیلسوف سوئیسی قرن هجدهم، برخلاف لاک معتقد بود که کودکان محفظه های خالی یا الواح نانوشته نیستند، بلکه حالات و روشهای خاص خود را از نظر احساس و اندیشه دارا می باشند. آنها مطابق با طرح طبیعت رشد می یابند و ما باید تنها تسهیل کننده این رشد باشیم. او انسانها را با طبیعت پاک می انگاشت و معقتد بود که اگر بگذاریم طبیعت کار خود را می کند، هر چند نهایتا انسانها تحت انقیاد و بندگی نیروهای اجتماعی درمی آیند. روسو در کتاب معروف خود به نام امیل اندیشه های تربیتی را بیان داشته است. امیل پسر فرضی است که روسو آن را رشد داده است. او معتقد است که امیل خود توسط نیروهای طبیعی خود خواهد آموخت، راه خواهد رفت و شروع به سخن گفتن خواهد کرد. چیزی به امیل تحمیل نمی شود، بلکه آزاد گذاشته می شود تا خود اشتیاق پیدا کند. امیل می آموزد هر چیزی را براساس تجربه خود داوری کند. بدین سان او می تواند به درستی بیندیشد و عمل کند. به علاوه از زمانهای قدیم تربیت با دین به گونه ای آمیخته بود.هر جامعه ای براساس مذهبی که برای خود برمی گزیند سعی می کرد افراد جامعه خود را برای برپاداشتن سنتهای مذهبی و آداب و رسوم دینی تربیت کند. تربیت در اسلام در اسلام اهمیت خاصی به تربیت فرزند داده شده است، چرا که یکی از حقوق اساسی فرزند نسبت به پدر تربیت درست اوست. در اهمیت تربیت در اسلام همین بس که در قرآن مجید از یکی از اهداف عالیه بعثت پیامبران به عنوان تزکیه (تربیت) نام برده شده است. تربیت در اسلام با معانی و تعابیر مختلفی بکار رفته است. در یک تعبیر، تربیت به معنای رسیدن به رشد است. آیه 1 سوره جن ناظر بر این تعبیر است. در این آیه هدف قرآن هدایت به حق و کمال عقلی است. آیات دیگری مانند 256 سوره بقره، 10 سوره جن و 10 سوره کهف ، نیز ناظر بر همین معنا از تربیت هستند. در جای دیگر قرآن مانند آیات 29 و 38 سوره غافر ماموریت پیامبر اسلام هدایت به راه کمال ذکر شده است. هدایتی که در آن فرد، در راه مستقیم (صراط المستقیم) گام برمی دارد. در سوره آل عمران آیه 164 آمده است که همانا خداوند بر افراد با ایمان منت نهاد و برای آنان پیامبری را مبعوث کرد تا آنان آیات الهی را تلاوت کنند و انسانها را از آلودگیها برهانند (تزکیه کنند) و به آنها کتاب و حکمت بیاموزند. و یا در نهج الفصاحه، پیامبر اکرم (ص) می فرماید: "من برای به کمال رساندن خوبیهای اخلاق مبعوث شدم". بنابراین تزکیه نفس باعث رستگاری می شود وتربیت باعث به کمال رسیدن ابعاد معنوی و شخصیتی انسانها می گردد. در این میان پرمعناترین تعبیر از تربیت اسلامی همان تعبیر به تزکیه است. در آیه دوم سوره جمعه، هدف از بعثت رسولان و پیامبران آگاه ساختن انسانها از نشانه های الهی، تزکیه آنها و علم آموزی به آنها عنوان شده است. این سه هدف بزرگ الهی جز برترین اهداف تربیت اسلامی است (مکارم شیرازی، 1367). هدف اول یعنی آگاه ساختن انسانها به نشانه های الهی جنبه مقدماتی دارد و در آن سعی می شود کودک با رشد گیرنده های حسی خود مخصوصا دیدن و شنیدن بتواند به تفکر و تاملی درست در عالم خلقت برسد. در مرحله بعد کودک یاد می گیرد که از انجام رفتارهای غیراخلاقی و غیرانسانی بپرهیزد و فضائل و کمالات انسانی را در خود رشد دهد. درمرحله سوم و آخرین مرحله تربیت، کودک شروع به علم آموزی می کند تا بیشتر از پیش رو به سوی کمال برود. پس بنابراین در تربیت اسلامی سه مرحله وجود دارد که در سطور بعدی به تفضیل در این باره بحث خواهیم کرد. ویژگیهای تربیت اسلامی تربیت در اسلام جنبه دینی هم دارد. بدین معنی که اگر در ادیان دیگر تربیت وجود دارد صرفا به تربیت دینی پرداخته می شود. ولی در تربیت اسلامی، تربیت دینی تنها یک جنبه از تربیت است. تربیت اسلامی جامع است از این نظر که شامل پرورش جسم ، روح، فرد و جمع ، دنیا و آخرت می شود (احمدی، 1364). تربیت در اسلام تنها انجام مناسک دینی نیست. بلکه پروراندن هر صفت و کمالی است که انسان به عنوان جانشین خدا بر زمین و انسان به عنوان انسان باید دارا باشد. آیات، روایات و توصیه های دینی متفاوتی را می توان یافت که در آن نه تنها به عبادت وانجام مراسم دینی توصیه شده است بلکه کسب کلیه فضائل و دوری از هر حیوان صفتی سفارش شده است. همه اینها نشان می دهد که تربیت اسلامی تربیتی کامل و همه جانبه است. از دیگر ویژگیهای تربیت اسلامی این است که تمامی تلاشهای تربیتی یک مسیر را دنبال می کنند و آن عبادت و بندگی خدا و تسلیم رضای او بودن است. این ویژگی مخصوص تربیت اسلامی است و در هیچ یک از مدلهای تربیتی وجود ندارد. در بهترین روشهای تربیتی فرد خدمتگزار جامعه است و هدف والاتری وجود ندارد. از ویژگیهای دیگر تربیت اسلامی تاکید آن بر تربیت شناختی است. آنقدر که در تربیت اسلامی بر پرورش تفکر و علم آموزی تاکید شده است در هیچ یک از مدلهای تربیت چنین سفارش نشده است. همانگونه که متذکر شدیم، قرآن هدف از بعثت پیامبران را تعلیم علم و حکمت می داند. اهداف تربیت اسلامی هدفهای تربیت در طول تاریخ انسان تغییرات زیادی داشته است. همانگونه که بیان شد، در جوامع ابتدائی هدف از تربیت بیشتر برای حفظ سنت ها و ثبات وضع موجود بوده است. در جوامع دینی تربیت در جهت آموزش اصول مذهبی، سنتها و عقاید دینی بوده است. در جوامع دیگر مانند روم باستان هدف از تربیت قبل از هر چیز پرورش شهروند خوب ، فردی که آماده فداکاری برای سرزمین خود باشد بوده و در عصر جدید و طبعا علمی، تربیت شدیدا بر اهداف علمی استوار است. این امر مخصوصا بعد از انقلاب صنعتی شدت گرفت و پایه های تربیت نوین بر روان شناسی علمی و زیست شناسی گذارده شد (مایر، 1374). از دیدگاه مایر هدفهای تربیت عصر جدید عبارتند از : تفکر، تامل، شناخت فرهنگ وهنر، پرورش خلاقیت، درک و کاربرد دانش، تماس با اندیشه های مهم، روی آوری به ارزشهای معنوی و اخلاقیات، کسب مهارتهای اساسی مانند خواندن، نوشتن و زیبایی شناسی، کارآمدی شغلی ، پرورش حس احترام به همنوع و خانواده، شهروند مو ثر ، سلامت بدنی ، رشد شخصیت، رشد و گسترش علائق و صلح جویی. در اسلام هدفهای تربیتی مطابق با شان انسان و هدف از خلقت آدمی است. اسلام دین کاملی است. در یک فرآیند کلی ظهور دین اسلام، یک جریان تربیتی را پشت سر نهاد . نگاهی به سیر تکامل دین اسلام مو ید این نظر است. تمامی پیامبران از آدم تا خاتم یک هدف را دنبال می کردند که تکامل آن در دین اسلام دیده شد. اسلام به یکباره ظهور نکرد. بلکه انسانها را به تدریج آماده پذیرفتن خود نمود. رشد هدفهای تربیتی در دنیای مدرن و فرا مدرن امروز در اهداف مادی و دنیایی محدود شده است و هدفهای اخلاقی، معنوی و روحانی در فرع قرار دارد. در اسلام این مزیت وجود دارد که هدفهای تربیتی بر محور خودشناسی ، خداشناسی و تقرب و رضای الهی دور می زند (حسینی مسروری، 1367). هدفهای تربیتی در اسلام از نظر شریعتمداری عبارتند از : تقوی و پرهیزگاری، آموزش حکمت، پرورش عدالت خواهی، تکامل انسان، استقلال فردی، پذیرش مسو ولیت فردی، تغییر رفتار، احترام به انسان، ایمان به صلاحیت مردم، پرستش خدا، برادری و همکاری، دوستی با ملل دیگر و پرورش روح اجتماعی. از نظر شریعتمداری ویژگیهای تربیت اسلامی عبارتند از: الف) جنبه هدایتی بودن فرد در زمینه های عقلانی، اجتماعی، عاطفی و بدنی. ب ) جنبه پویائی در رشد یا بندگی هدفها و انعطاف پذیری روشها ج) جنبه انقلابی بودن مکتب اسلام بدین معنی که در اسلام هم نظام پویا وجود دارد و هم مبارزه با استعمار و استثمار. مطهری (1369) هدفهای تربیت اسلامی را در : تقویت اراده، عبادت و نیایش، محبت، تقویت حس حقیقت جوئی، مراقبه و محاسبه، تفکر، محبت اولیا، ازدواج ، جهاد و کار می داند. مشابه هدفهای ذکر شده، (احمدی، 1364) هدفهای زیر را از اهداف تربیت اسلامی می داند; اول پرورش ابعاد وجودی و شخصیتی انسان و شکوفا کردن تمامی استعدادهای او. دوم، حرکت دادن انسان به سوی خدا، سوم آگاه کردن انسان از پایگاه و جایگاه خویش در جهان. چهارم، پرورش قدرت تشخیص در انسان از طریق مشاهده، تجربه، تفکر و تعلیم. پنجم، پرورش روح حقیقت جویی. ششم ، پرورش افرادی مو من، متقی و عامل به خوبیها. هفتم ایجاد روح برادری، برابری، تعاون احسان و ایثار. هشتم، پرورش روحیه تلاش و مبارزه با فقر. آنچه مسلم است هدف اساسی تعلیم و تربیت اسلامی همان هدفی است که انسان برای آن آفریده شده است و آن هدف جز شناخت فرد، پی بردن به عظمت خداوندی و طی کمالات انسانی نیست. پس می توان گفت یکی از اهداف تعلیم و تربیت اسلامی شناخت خود و پیرامون خود است. فرزندانمان را باید بگونه ای تربیت کنیم که مشتاقانه در پی کشف خود و محیط خود برآیند. از ابتدای تولد خوشبختانه این ودیعه درونی یعنی جستجو و کشف محیط به طور ذاتی در وجود ما نهفته است. ما می توانیم به روش بسیار دقیق و هوشمندانه آن را هدایت نمائیم مسلما اگر این نهاده درونی نتواند به درستی رشد یابد ما در اهداف تربیتی خود دچار شکست شده ایم. برای تربیت و رشد این نهاده باید سعی کنیم از ابتدا کودک را مشتاق به بررسی و پویش اطراف خود نمائیم. ما می توانیم با جواب دادن به پرسشهای او - با حوصله وسعی بیشتر - او را برای طرح پرسشهای دیگر به حرکت وا داریم. می توانیم با ندادن جواب کامل به سو الهای او، کودک را وا داریم که خود نیز برای کشف حقایق قدمی بردارد. پس شناخت خود و پیرامون خود می تواند از اولین اهداف تربیتی باشد که از ابتدای تولد می توان به آن پرداخت. آموزشهائی که در این مرحله به کودک داده می شود باید در برگیرنده شناخت کودک از حقوق خود و دیگران باشد. کودک یاد می گیرد که به دیگران احترام بگذارد. حق خود را در قبال جامعه و محیط زیست ادا کند. یاد بگیرد که فکر کند و مهارتهای تفکر را بیاموزد و بتواند رابطه ای انسانی با دیگران برقرار سازد. در مرحله بعد که از هفت سالگی شروع می شود، بیشترین تاکید بر تربیت دینی است. کودک یاد می گیرد که مناسک دینی را انجام دهد. دین خود را بشناسد و هر آنچه به او از طرف دین امر شده است، انجام دهد و از آنچه که از آن نهی شده است دوری گزیند. این مرحله توام است با شروع تعلیم و تربیت رسمی که در آن مرحله سوم از تعلیم و تربیت اسلامی که همان یاددهی علم و حکمت است آغاز می شود. در این مرحله است که شناخت و آگاهی های فرد از خود و جهان و همچنین آفریدگار جهانیان به مرتبه ای رسیده است که بتواند از روی آگاهی به سوی شکوفایی گوهر انسانی خود قدم بردارد. بنابراین به طور خلاصه می توان گفت که در تعلیم و تربیت اسلامی یک هدف اساسی وجود دارد و آن حرکت انسان بسوی خداست. چرا که ما ز بالائیم و بالا می رویم. اما این هدف کلی و نهایی در اهداف جزئی تری مستتر است که ما آن را زیر هدفهای تعلیم و تربیت اسلامی می نامیم و آنها شامل : شناخت فرد از خود، جامعه و طبیعت، رعایت حقوق خود، دیگران و طبیعت، پرورش حس احترام همراه با محبت نسبت به دیگران، انجام اعمال صالح و نیک به عنوان مسلمان، انجام مناسک دینی، پرهیز از دروغ، دشمنی، ظلم، ریا، و همه اخلاق رذیله و تلاش در جهت برقراری دوستی و صلح و عدالت در سطح جهان، کسب علم و دانش و پرورش تفکر و خلاقیت و کارآمدی برای جامعه است. این اهداف توسط مراحل سه گانه که در بالا توضیح دادیم می تواند محقق گردد. روشهای تربیت اسلامی در قرآن به روشهای گوناگون تربیت اشاره شده است. یکی از آن روشها که اتفاقا در روان شناسی مدرن امروزی نیز کاربرد دارد، روش تشویق و تنبیه است. مکررا در قرآن می بینیم که خداوند انسانها را به دادن پاداش در مقابل نیکیها و مبتلا ساختن آنها به عذاب در مقابل بدیها اشاره دارد. این روش در روان شناسی بسیار رایج است. در این روش برای تغییر و اصلاح رفتار می توان با دادن پاداش و یا تنبیه کردن انسانها را وا داشت تا رفتار بخصوصی را ارائه دهند و رفتار دیگر را سرکوب نمایند. تفاوت روش تشویق و تنبیه قرآنی و روان شناسی امروزه در این است که تنبیه یا تشویق خداوند اکثرا به دنیای دیگری واگذار شده است. اگر چه در این دنیا نیز تا حدودی تشویق و تنبیه وجود دارد ولی در روان شناسی بلافاصله بعد از رفتار خاصی تشویق وتنبیه صورت می گیرد. با این حال می توان از هر دو روش قرآنی و روان شناسانه برای تربیت افراد استفاده نمود. روش دیگری که در تربیت اسلامی وجود دارد و مکررا به آن اشاره شده است. الگوگیری از سیره پیامبران و اولیا خداست. خداوند رفتار رسول اکرم را "اسوه حسنه" برای مردم می شمارد تا از آن الگو گیرند. در روان شناسی مدرن نیز از این روش مخصوصا برای فراگیری رفتارهای اجتماعی استفاده شایانی می شود. الگو باید ویژگیهای بخصوصی داشته باشد تا مورد الگوگیری قرار بگیرد. این ویژگیها شامل جنسیت، سواد، موقعیت اقتصادی، اجتماعی، ویژگیهای شخصیتی، سن و از این قبیل است. توجه به این ویژگی ها می تواند این روش تربیتی را کارآمدتر سازد. روش دیگر تربیت در اسلام روش تذکر است. ذکر به معنای یادآوری است. به این معنا که ما، چیزی را که قبلا فرد یاد گرفته است، با بیان صفتی از آن، به او گوشزد می کنیم. این روش صرفا موقعی مو ثر است که فرد چیز را قبلا یاد گرفته باشد. در این صورت نیازی به استفاده از تنبیه نیست بلکه یادآوری آنچه فراموش کرده است کافی است. گاهی این روش می تواند به صورت امر به معروف و نهی از منکر صورت بگیرد که نوع دیگری از تذکر دادن است. از دیگر روشهای تربیت اسلامی می توان روش "بیان داستان" را نام برد. در قرآن بسیاری از داستانهای عبرت آموز وجود دارد که هر یک می تواند انقلابی در درون انسانها ایجاد نماید. روش داستانی روش استفاده از تجربیات دیگران به جای تجربه فردی است. این روش مخصوصا در سنین نوجوانی بسیار کاربرد دارد. چرا که در این سن، نوجوان می تواند روابط منطقی بین پدیده ها را به طور ذهنی درک نماید ولی کاربرد آن در کودکان نمی تواند مو ثر باشد. روش دیگری که باز در قرآن نیز به آن اشاره شده است روش محاسبه نفس است. این روش که در آن فرد به بازنمودن اعمال خویش طی دوره مشخصی می پردازد، در روان شناسی مدرن نیز کاربرد فراوانی دارد. این روش از جمله روشهای شناختی تعلیم و تربیت است که امروزه به آن خود جهت دهی یا خود نظم دهی می گویند. از طریق این روش می توان به افراد یاد داد تا خود، رفتارها و اعمال خود را تحت نظر بگیرند و آنها را کنترل نمایند. به این وسیله به عوض اینکه از بیرون به کنترل افراد بپردازیم، خود آنها را مسو ول اعمال خودشان قرار می دهیم. البته روشهای دیگری نیز در تربیت اسلامی وجود دارد که نویسندگانی مانند (تهرانی، 1376) به آنها اشاره داشته اند مانند روش محبت، روش موعظه، روش توجه و روش ابتلا و امتحان. ما از ذکر این روشها به جهت طولانی تر شدن بحث خودداری می نمائیم. هر چند بعضی از آنها دردل روشهای ذکر شده مستتر است، مانند روش محبت که باید در تمامی روشهای تربیتی اعمال گردد. روش موعظه می تواند به صورت ذکر یا داستان سرائی نیز صورت پذیرد و روش توبه که روش کاملا فردی است و ابتلا به امتحان الهی نیز از روشهائی است که خداوند در قبال بندگان خود بکار می برد. منابع 1- احمدی ، ا. اصول و روشهای تربیت در اسلام. جهاد دانشگاهی، 1364. 2- تهرانی ، د ، م. سیری در تربیت اسلامی. تهران، مو سسه نشر و تحقیقات ذکر، تهران: 1376. 3- مسروری ، ح ، ع. مباحثی چند پیرامون مبانی تعلیم و تربیت اسلامی. دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1367. 4- شیرازی، مکارم. تفسیر نمونه. جلد بیست و چهارم، دارالکتاب الاسلامیه، 1367. 5- شریعتمداری، علی. تعلیم و تربیت اسلامی. نهضت زنان مسلمان. 6- کرین، سی. و. پیشگامان روان شناسی رشد. (ترجمه فدائی، ف)، انتشارات اطلاعات، 1375. 7- طباطبائی، محمد حسین. تفسیر المیزان. ترجمه موسوی همدانی م ب ، بنیاد علمی و فکری علامه طباطبائی، 1367. 8- راسل ، ب. در تربیت. ترجمه شوقی، ع، مو سسه مطبوعاتی عطائی، تهران: 1347. 9- مایر، ف. تاریخ اندیشه های تربیتی (ترجمه فیاض، ع)، سمت، 1374. 10- مطهری ، مرتضی. تعلیم و تربیت در اسلام. انتشارات صدرا، 1369.

نظم وبی نظمی کدام یک رادر زندگی انتخاب کرده اید

بسمه تعالی

جزوه شماره 5

:اوصیکم بتقوی الله ونظم امرکم"

"درارزش نظم در زندگی همین بس که مولای متقیان حضرت علی (ع) این گوهر ارزشمند را هم ردیف دیگرارزش های والای اسلامی قرارداده ودرواپسین روزهای حیات خویش درسخنان گوهر بارشان رعایت آن راسفارش نموده است  "

مقدمه

مبنای آفرینش بر پایه نظم و ترتیب است و خداوند جهانی را خلق کرده که جز نظم و ترتیب و قانونمندی در آن چیز دیگری نمی بینید اگر غیر از این بود جهان خلقت با همه عظمت آن به اندک مدتی متلاشی و از بین می رفت و اساسا رمز ماندگاری جهان با همه اجزاء، آن  چه در زمین و در آسمان است وجود نظم و قانون مداری است  واساسا مبنای فعالیت ها ،کشفیات واختراعات  و آبادانی  نوع بشر بر روی زمین همگی  بهره مندی از این موهبت الهی است  و اتفاقا بشر در کشفیات خود به دنبال پیدا کردن همین نظم و هماهنگی بوده است اگر قانون جاذبه توسط نیوتن کشف می شود یعنی به یک تعبیر انسان توانسته است یکی از هماهنگی ها و به عبارتی یکی از میلیاردها  قوانین جهان خلقت را کشف کند و به دنبال آن از فوایدش خود و دیگران را بهره مند سازد .در خلقت انسان نیز مانند سایر پدیده ها همین حکم صادق است وبنابر این انتظار می رود رویه خلقت و جهان آفرینش در رفتار و کردار آدمیان تجلی یابد و اگر غیر از این باشد موجب تعجب و نارضایتی خواهد بود .افرادی که توانسته اند به موفقیت های چشمگیری در زندگی خود  دست یابند اگر از آن ها سوال شود رمز موفقیت را در چه چیزها یی می دانند و می یابند مطمئنا یکی از آن مجموعه عوامل" نظم و ترتیب"  است . وقتی از اشخاص نظم صادر می شود واکنش ها خوشایند و اگر از کسی بی نظمی صادر شود پاسخ نا رضایتی  خواهد بود در فضای بی نظمی امور به درستی پیش نمی رود سرعت نمی گیرد و گاهی متوقف و حتی گاهی پس رفت می کند و اگر مجموعه ای به بی نظمی خود ادامه دهد پس از مدتی باید منتظر اضمحلال و فروپاشی آن باشیم به عبارت دیگر حیات بی نظمی در معرض خطر قرار دارد و این سنت الهی است و وقتی به رویه ای که خداوند مستقر کرده بی توجهی کنیم نباید انتظار دیگری جز آن داشته باشیم  به طور طبیعی هر آن چه که بوی نظم بدهد مثل استشمام بوی گل برای ما خوشایند است و هر چیزی که بوی بی نظمی بدهد برای ما آزار دهنده و مایوس کننده است .هدف از این مقدمه نسبتا طولانی توجه خانواده های محترم و همه افراد به اهمیت و ضرورت دست یابی به یک نظم و ترتیب در فعالیت ها و امور روزانه و در روابط اجتماعی و خانوادگی است حتی اگر تنها زندگی کنیم باز ضرورت حضور این عامل در زندگی شخصی ملموس است شما می توانید اتاق خود را وقتی منظم است و همه چیز آن سر جایش قرار دارد برای لحظه ای در ذهن خود تجسم و تصور کنید" این کار را انجام دهید"، چه حسی پیدا می کنید ؟ حالا دوباره همان اتاق را در حالتی تجسم  کنید که  هیچ چیز سرجایش نیست به هم ریخته و شلوغ است حالا چه حسی پیدا می کنید ؟ این دو حس را با هم مقایسه کنید بعد ببینید به چه نتیجه ای می رسید . بعضی از افراد با نظم رابطه خوبی ندارند و آن را مایه دردسر می دانند و اگر با آدم منظمی سرو کارشان بیافتد و به خصوص مجبور باشند با او کار کنند و یا بدتر از آن با او زندگی کنند کلافه شده و عطای آن رابطه را به لقایش می بخشند و اگر مجبور باشند که رابطه خود را حفظ کنند باید سال ها رنج بکشند وعذاب ببینند .احساسی که شاید قوی تر از آدم بی نظم، در افراد منظم دیده می شود به عبارت دیگر افراد منظم از بی نظمی همکار یا شریک خود بیشتر آزار و اذیت می بینند، تا افراد بی نظم از نظم طرف مقابل خود.   سوالی که در ذهن هر فردی ممکن است شکل بگیرد این است که کدام یک درست می گوید و کدام اصل است چرا بعضی افراد به سمت بی نظمی حرکت می کنند واین خصلت یا رویه  رانمی پسندند و بعضی دیگر به طرف نظم حرکت کرده و از آن استقبال می کنند ؟ آیا منظم بودن یا بی نظم بودن ارثی و ذاتی است یا بر عکس اکتسابی و نتیجه یادگیر ی . افراد جامعه در یک طیف گسترده ای از بی نهایت بی نظم تا بی نهایت منظم قرار می گیرند و البته نمی دانیم چه درصدی از افراد در این سمت محور و چند درصد در طرف دیگر قرار دارند ولی این را می دانیم که منظم تر ها در زندگی شخصی ،خانوادگی و حرفه ای و شغلی خود موفق ترند و ازاین صفت نیکوی آنان بیشتر استقبال می شود.   اگر هر پدر و مادری فرزند خود را در حال نظافت یا مرتب کردن وسایل شخصی یا اتاق خود ببیند خوشحال خواهند شد هر قدر هم که آن پدر و مادر شخصا اعتقادی به نظم نداشته باشند شاید مقایسه جالبی نباشد اما آدم دروغگو هم وقتی از کسی حرف راست و حقیقت می شنود قلبا خوشحال است و استقبال می کند ویژگی های افراد منظم

 رعایت جوانب و جزئیات امور وقتی مشغول فعالیتی می شوند سعی می کنند همه چیز را در آن موقعیتی که دارند کنترل کنند و به همین دلیل زمان بیشتری را باید صرف امور خود کنند و معمولا این افراد به کندی و آرام بودن در کارها متهم می شوند و ممکن است باعث اعتراض دیگران شوند .   ذهن و تفکر منظمی دارند و از داشتن برنامه ریزی در امور خود استقبال می کنند وقدرت پیش بینی مناسبی دارند .  نظم در بسیاری از امور شخصی آن ها انعکاس دارد و به تمام جوانب زندگی تسری پیدا کرده است در لباس پوشیدن ،  غذا خوردن ،   انجام واجبات و عبادت یومیه، ویا در محیط فعالیت و اشتغال  و در روابط اجتماعی تعهدات بیشتری احساس می کنند مثلا به قول قرار خود پایبند ترند و سعی می کنند اگر وعده ای داده اند عامل به آن باشند در امور اقتصادی هم این ویژگی را نشان می دهند اهل ولخرجی یا اسراف نیستند و سعی می کنند در امور اقتصادی خود رعایت کنند .

ویژگی های افراد بی نظم

ناهماهنگی در فعالیت ها و پراکندگی و گسستگی در امور    مثلا اگر قرار است کاری را انجام دهند همه آن را یک جا و تمام وکامل انجام نمی دهند ،کم حوصله و بی قرار به نظر می رسند و از تمرکز ،توجه  و دقت کمی برخوردارند، مرتب از این شاخه به آن شاخه می کنند ،هنوز کاری را تمام نکرده اند کار یا فعالیت جدیدی را آغاز می کنند و کارهای نیمه تمام زیادی دارند ،برای بی نظمی های خود دلیل قانع کننده ای ندارند و نمی خواهند یا نمی توانند از آن دفاع کنند در امور شخصی آن ها بی نظمی موج می زند و شاید هم  از این وضعیت بدشان نیاید اگر برای این افراد بی نظمی آزار دهنده بود مطمئنا تا کنون برای آن اقدامی انجام داده بودند . توجه زیادی به رضایت یا نارضایتی دیگران ندارند و اساسا تعهدات کمتری را نسبت به دیگران احساس می کنند ،  به همین دلیل بارها و بارها موجبات نارضایتی اطرافیان را فراهم کرده اند.   بی نظمی آن ها وقتی دردسر ساز می شود که با جامعه  سروکار پیدا می کنند و قرار است که خدمتی را به کسی یا سازمانی ارایه کنند.    از نظر اقتصادی شرایط خوبی ندارند وبه دلیل بی نظمی فرصت های زیادی را از دست می دهند و کمتر اهل جمع آوری هستند و بیشتر از آن که جمع کنند خرج می کنند  با همه توصیفاتی که ارایه شد به نظر می رسد نظم و بی نظمی تابع شرایط محیطی قرار می گیرد گرچه در   خلقت بشر خداوند اصل را بر" نظم" قرار داده ولی مانند بسیاری از اموری که برای ما تبدیل به عادت می شود بی نظمی هم می تواند به یک صفت یا ویژگی شخصیتی تبدیل شده که جدا شدن از آن سخت و دشوار است همان طور که اگر کسی به دروغگویی عادت کرد راست گفتن برایش همان قدر سخت می شود که راست گویی بخواهد دروغ بگوید /        والسلام

مجتمع آموزشی امام خمینی(ره)سوریه-دمشق                                   اسفند 89

ادامه مطلب  در شماره  بعدی

جشن تکلیف و مکلف شدن دانش آموزان

بسمه تعالی

مقدمه

آنان که از جامه نوباوگی بیرون آمده ولباس پاک تکلیف بر تن پوشانده اند وبه بارگاه عبودیت خدایشان بار یافته اند لازم است در باره اصل تکلیف ،عقاید اسلامی و احکام و دستورات شرعی و مسایل اخلاقی و اهمیت آن ها در زندگی جوان دانستنی هایی را بدانند و بکوشند که در بهار عمر ،طراوت جسمی را با طهارت روحی همراه سازند و به عنوان یک جوان مسلمان و متعهد ،الگوی پاکی و کمال گردند

برگزاری جشن تکلیف دانش آموزان به گونه ای حایز اهمیت است  که سید بن طاووس یکی از عالمان فرهیخته جهان اسلام سالروز به تکلیف رسیدن خود را جشن می گیرد و از کسانی  که این روز را جشن گرفته اند به نیکی یاد کرده و می فرمود : چرا روز تشرف به تکلیف ،مجهول و نامش در میان اهل تکلیف متروک است ؟ من خود و فرزندان خود را توصیه می کنم  که حق این روز بزرگ را ادا کنند  وبا تعظیم و تجلیل با آن برخورد نمایند .

در مسیر زندگی لحظاتی  وجود دارد که احتمال تکرار آن کم است و یا ا صلا نیست  . یکی از آن لحظات ناب و سرنوشت ساز هنگامی  شکل می گیرد که فرزندمان به سن تکلیف می رسد ،از یک طرف خوشحالی و هیجان مثبت  برای او که حالا آرام ،آرام دارد دنیای کودکی خود را پشت سر می گذارد و باید زندگی جدیدی را آغاز کند. در این فضای جدید خداوند او را  قابل  و شایسته دانسته و برای واگذاری مسئولیتی که تا کنون به صورت تکلیف و وظیفه نبوده  و برای انجام آن آزادی عمل داشته است .انتخاب کرده است .تکلیف یعنی حضورموثر  و مسئولیت  شرعی و فردی و اجتماعی ، مرحله ای که ما را نسبت به وظایف دوران بزرگسالی مان  آشنا می کند.  تصور کنید اگر همجنا ن می خواستیم دریک وضعیت  ثابت بمانیم  بدون آن که تغییری پیدا کنیم  هر قدر هم که دنیای کودکی لذت بخش و مسرت آمیز باشد ولی ماندن در آن خسته کننده و ملال آور می شد . اگر دقت کنیم کودکی  تمرین بزرگسالی است  جایی برای رفتن و عبور کردن و نه جایی برای ماندن

  زمانی کودک نقش اطرافیان و بزرگسالان  خود را بازی می کند مثل آن ها رفتار می کند و همان حالت ها و نشست و برخاست هایی که در اطراف خود می بیند.  می خواهد بگوید دوست دارم مثل آن ها  یا هرکسی که از نظر من جالب است باشم . کودکی بدون بزرگسالی معنا ندارد هر دو ، مرحله ای از زندگی  ولازم  ، آنها  هر قدر هم که  از کودکی خود لذت برده باشند با ز  وقتی  کسی به شوخی می گوید تو هنوز بچه ای یا به اندازه کافی بزرگ نشدی برای شان تلخ است و دوست دارند آن ها را در جمع بزرگ ترها ببینند و سن تکلیف نقطه اوج این تمایل ذاتی و خدادادی و اصیل است .  سن تکلیف  ورود به بندگی خداوند و گردن نهادن به وظایفی است که هر مسلمانی  به انجام دادن آن افتخار می کند  وموظف به اجرای آن است  چون در تکالیف عبادی و دینی  رشد و تکامل و عزت و سعادتمندی فرد  نهفته است  اگر بندگی خدا می کنیم و اگر به عبادت می پردازیم  اگر نماز می خوانیم و اگر روزه می گیریم  و........همه و همه برای رسیدن به خداوند است راهی که ذات باریتعالی ترسیم کرده  وبهتر است در کامل ترین حالت  آن انجام شود

در همه فرهنگ ها و ادیان   ورود پسران و دختران شان را به سن بلوغ با مراسم و تشریفات خاص برگزار می کنند آن چنان مراسمی که در ذهن فرزند شان  حک شود .هر قدر با شکوه تر ، ماندگار تر و هر قدر ماندگار تر، برای رعایت تکالیف و یاد آوری آن چه را که موظف به آن هستیم  آسان تر و دقیق تر . فرزند ما یک بار به سن تکلیف می رسد به همین دلیل باید این یک بار با صدایی رسا ومحکم و حتی الامکان در طی مراسمی رسمی باشدآن هم با حضور پدران و مادران و مربیان و معلمان که همه شاهد به بار نشستن مسیر رشد و تکامل فرزند مسلمان ما است  حالا دیگر کسی با او شوخی نمی کند و کسی دیگر نمی تواند او را بچه  فرض کند سن تکلیف با بلوغ همراه و همزمان می شود. ورود به دوره نوجوانی ،دوره ای که آغاز تغییر و تحولات جسمی ، اجتماعی و اعتقادی و روحی و روانی است. روان شناسان به این دوره اطلاق طوفان می کنند . مراسم جشن تکلیف از منظر فرزند ما یعنی ابلاغ رسمی و پذیرش این حقیقت  زیبا و خوشایند که بزرگ ترها حالا با برپایی این جشن به من یادآوری میکنند که تو  مسئولیت پذیرفته ای و حالا سمت و مقام و منصب پیدا کرده ای و البته جای تبریک بسیار  دارد همان گونه که وقتی کسی از طرف مقام یا شخص بزرگی مسئولیت پیدا می کند همه به او تبریک می گویند و انتظار دارند طبق شرح وظیفه و به نحو احسن  به آن چه را که مامور شده اند   انجام وظیفه کنند  اگر منصب یا مسئولیتی   این جنین در دیگران  خوشحالی و شاد باش ایجاد می کند مسئولیت و سمتی که خداوند به بنده اش یعنی به نوجوان ابلاغ می کند باید خیلی مهم تر و عمیق تر باشد تازه این سمت و مسئولیت برگشت پذیر نیست و خداوند تکالیف واجب را از شما  ساقط نخواهد کرد در حالی که سمت های دنیایی و مربوط به اشخاص موقت و کوتاه مدت خواهد بود امروز هست و فردا یا فردا ها ممکن است نباشد

نوجوانانی که به سن تکلیف می رسند باید بدانند مراسم جشن با همه تاکید و همتی که خانواده و مدرسه  انجام خواهند داد به پایان می رسد اما این تازه شروع مسیری طولانی  وبدون توقف هست از هنگامی که مکلف شده ایم  خواندن نماز ، انجام عبادات و همه تکالیفی که بر ما واجب شده و موظفیم مو به مو آن ها را انجام دهیم  و بین شما که به این شرایط رسده اید با پدر یا مادر یا هر مسلمان دیگر تفاوتی  وجود نداردو حالا دیگر همه در برابر قوانین و احکام الهی  برابر و پاسخگو هستند  و ترک واجبات برای همه حکم واحدی خواهد داشت

آن چه به عنوان یک تکلیف از اولین روزهای بلوغ متوجه دختران و پسران می باشد لزوم فراگیری احکام وممسایلی است که معمولا مورد نیاز آنان می باشد به عنوان مثال آنان در آن مرحله معمولا وظیفه یادگیری احکام حج را ندارند چرا که در ابتدا بلوغ مورد نیاز آن ها نمی باشد چنان که آموزش احکامی که مخصوص پسران یا دختران است بر دسته دیگر واجب نیست ولی فراگیری موضوعاتی چون نماز و روزه و احکام مربوط به آن که از اولین روزهای بلوغ مورد نیاز است واجب خواهد بود  .وقتی موسم تکلیف فرا می رسد همه باید دست به کار شوند درست است که فرزندمان مکلف شده است اما باز مراقبت های لازم و راهنمایی های فراوانی نیاز دارند ممکن است بگوییم از این پس مسئولیت انجام واجبات شرعی از دوش ما خارج شده و حالا اوست که باید به تعهداتش عمل کند این جمله و عبارت به نظر درست می آید ولی همانند هر مهارتی که ما در طول زندگی می آموزیم در روزها و هفته های اول هنوز کارمان را نمی توانیم به خوبی انجام دهیم و مستلزم راهنمایی های دیگران هستیم این موضوع در بحث مکلف شدن هم صادق است خصوصا نوجوانانی که قبل از آن  تمرین کافی نداشته اند و چقدر خوب است اولیاء محترم به این مساله مهم توجه کنند برای فرزند ما دشوار است که ناگهان   در فضای واجبات قرار گیرد گر چه اگر از ایمان و اعتقاد محکمی برخوردار باشد می تواند با این سرمایه از مراحل دشوار اولیه بگذرد ولی بپذیریم بسیاری در این شرایط آرمانی قرار ندارند

در مراسم عمومی جشن تکلیف هم باید برنامه هایی اجرا شود که حاضران را به نعمت الهی و به اهمیت انجام وظیفه توجه دهد وسازنده باشد تا این خاطره تربیتی و دینی را هر چه با شکوه تر و به یاد ماندنی تر قرار دهند و به خود تاره مکلفین هدایایی به تناسب سن آنان بدهند ،به خصوص آن چه به انجام تکالیف دینی وبالا بردن معلومات مذهبی و فرهنگی آنان کمک کند ،برای هدیه بهترو مناسب تر است

در انتهای این بحث ضمن عرض تبریک به نوجوانانی که به این مرحله حساس و سرنوشت ساز زندگی اعتقادی و دینی خود رسیده اند وتبریک ویژه به والدین محترم   واحد مشاوره مجتمع آموزشی امام خمینی (ره) آمادگی خود را برای برگزاری دوره آموزشی آشنایی با دوره بلوغ نوجوانان ویژه خانواده های دانش آموزان سال سوم راهنمایی  اعلام می دارد  اطلاعات تکمیلی انشالله در آینده نزدیک اعلام خواهد شد

واحد مشاوره مجتمع آموزشی امام خمینی (ره)

سوریه –دمشق اسفند 1389

بلوغ چیست

یکى از بحرانى ترین دوره هاى زندگى هر فرد، دوره بلوغ است. بلوغ مرحله اى از رشد است که براى همه نوجوانان، اعم از پسر و دختر، خواه ناخواه حاصل مى شود.تعابیر مختلف دین پژوهان و روان شناسان از این دوره، حاکى از اهمیت و حسّاسیتى است که آن ها براى پدیده بلوغ قائل اند. در این جا نظرات بعضى روان شناسان را درباره این پدیده مى آوریم: (( "سمیلرز" نوجوانى را دوران عدم انطباق، "سکولیانکورز" آن را تب عقل، "وس گوتهز" آن را گره کور بین کودکى و پیرى، "سشیلدرز" آن را موجى خروشان در اقیانوس زندگى، "س استانلى هالز" آن را تولد دوباره، "سهاروکسز" آن را دوره کشف هویت، "سویلونز" آن را دوره جهل و غفلت و بالاخره "سکروز" نوجوان را دیوانه قابل معالجه خوانده اند. ))

"ژان ژاک روسو"، بلوغ را ولادت دوم مى خواند. گویى نوجوان در آستانه ورود به دوره بلوغ با جهانى نو آشنا مى شود و دیگر باره متولد مى گردد و افق هاى جدیدى در برابر دیدگانش گشوده مى شود. تحول و تغییر و عدم ثبات در رفتار در این دوره به حدى است که بعضى آن را زندگى تشنج آمیز و دوران منفى نامیده اند. "اوریس دولوم"، بلوغ را یک نقطه عطف در زندگى مى شناسد نه یک مرحله تکاملى.

بلوغ در زبان فارسى به معناى رسیدن و به حد رشد رسیدن است.

انواع بلوغ

هرچند از واژه بلوغ غالباً بلوغ جنسى تداعى مى شود، ولى با توجه به موارد استعمال، مى توان به انواع بلوغ اشاره کرد که مهم ترین آن ها عبارت اند از:

1.        بلوغ شرعى: بلوغ شرعى همان سن تکلیف دینى است که براى دختران پایان 9سال قمرى و براى پسران پایان 15 سال قمرى است. 2. بلوغ جسمى: فیزیولوژیست ها معتقدند: ارگانیزم بدنى انسان تا 5سال اول زندگى به سرعت رشد مى کند و پس از آن تا آغاز دوره نوجوانى و بلوغ، رشد آن به کندى مى گراید و سپس در دوره نوجوانى، سرعت دوباره خود را باز مى یابد و در سن خاصى به حد کمال خود مى رسد. 3. بلوغ جنسى:بلوغ جنسى به معناى رسیدن به سن تولید مثل است که با ازدیاد هورمون ها آغاز مى شود. در این شرایط، غدد جنسى از خواب بیدار مى شود و تمایل جنسى را به وجود مى آورد. 4. بلوغ اجتماعى: بلوغ عرفى یا اجتماعى، بلوغى است که در آن دختر و پسر مسئول رفتار خود مى شوند و به آن سن قانونى نیز مى گویند. قانون گذاران براى افراد، سنین گوناگونى را در اجراى انواع مقررات و بهره مندى آنان از حقوق مدنى در نظر گرفته اند; مثلاً براساس قوانین موجود در ایران براى شرکت در انتخابات ریاست جمهورى و مجلس شوراى اسلامى، ورود اشخاص به سن شانزده سالگى الزامى است و براى استخدام دولتى و یا اخذ گواهى نامه، هجده سال تمام منظور شده است. 5. بلوغ روانى: بلوغ روانى، بلوغ ناشى از رشد روان است که داراى جنبه هاى مختلفى از قبیل: پختگى، هوش و درک مفاهیم اخلاقى مى باشد. 6. بلوغ شخصیتى: بلوغ شخصیتى در شرایطى حاصل مى شود که شخص بتواند مستقلاً تصمیم بگیرد و عمل نماید و بتواند اراده اش را اعمال کند و متکى به خود باشد. 7. بلوغ عقلى: قرآن مجید از بلوغ عقلى به نام (رشد) یاد کرده و استقلال اقتصادى و آزادى مالى براى یتیمان را مشروط به بلوغ جنسى و رشد عقلى مى داند.

یا به بیان دیگر :"""اولین بلوغی که همه اون رو می‌شناسند، بلوغ جنسی هست که در دخترها از 9 تا 12 سال به طور نرمال ممکنه اتفاق بیوفته و در پسرها 12 تا 15 سال .. (توجه کنید اگر کسی خارج از این سن .. چه زودتر چه دیرتر به بلوغ جنسی رسیده .. بهتر هست یک مشاوره با پزشک داشته باشه)

بلوغ عقلییعنی تشخیص انتخاب خوب از بد و درست از نادرست در عرف جامعه .. مثلا بفهمه که هر روز نباید رفت گردش و خوشگذرونی و یا کدام مسئله مهمتر هست و وقت بیشتری لازم دارد.. این بلوغ در دخترها زودتر شروع میشه و به صورت نرمال در دختر و پسر حداکثر تا سن 30 - 35 سال به نهایت خودش میرسه

کسی که به بلوغ عقلی رسیده باشد نسبت به خود و خانواده مسئولیت پذیر است 

بلوغی شامل این دو بلوغ هست که بلوغ نکاح(ازدواج) نامیده میشود.

بلوغ عاطفی یعنی توانایی ابراز احساسات و حال و هوای تبادل محبت رو بصورت پایدار داشته باشد..  خندیدن گریه کردن و هر نوع احساس دیگر ... به طور نرمال و آماری دخترهای زیر 18 سال و پسرهای زیر 23 سال دارای ثبات کامل عاطفی نیستند و ممکن است امروز عاشق و فردا فارق باشند

اگر کسی به بلوغ عاطفی نرسیده باشد .. باید در زندگی عشق رو گدایی کرد ازش . . خودش ابراز نمیکند

ابراز کردن فقط با زبان نیست .. ممکن است با نوشتن یا هر وسیله دیگه باشد.

کسی که غرورش نمیگذارد ابراز احساسات کند به بلوغ عاطفی نرسیده

بلوغ اجتماعی به معنی توانایی در ارتباط با افراد جامعه هست و شرکت در اجتماعات یا حرکتهای اجتماعی .. مثلا وقتی یک حادثه طبیعی بوقوع پیوسته و همه دارند به نوعی کمک میکنند ... شخص مورد نظر نگوید حالا که اتفاق افتاده مگه ما میتونیم زمان رو برگردونیم عقب .. ولش کن .. کاری از ما برنمیاد .. و هیچ اقدام موثری انجام ندهد

کسی که به بلوغ اجتماعی رسیده باشد نسبت به جامعه مسئولیت پذیر است 

کسی که به بلوغ اجتماعی نرسیده از چراغ قرمز رد میشه و قانون گریز است.

بلوغ فرهنگیکسی که به بلوغ فرهنگی میرسد سرشار از اشتیاق به زندگی است و خوب می‌بیند و  خوب تحلیل میکند و خوب حرف میزند .. دایم طبل یاس و ناامیدی را نمیزند. وقتی پای صحبتش می شینید احساس سرزندگی میکنید .نگاه مثبت دارد و پر از امید است .. او به راه حلها تمرکز میکند .. همیشه میداند که راهی وجود دارد .. مدام در حال درس گرفتن از زمین و زمان است ..

کسی که به بلوغ فرهنگی نرسیده به همه میتواند توهین و تحقیر کند.

بلوغ اخلاقیتوهین نمیکند در چهارچوب اخلاق  رفتار میکند .. توهین نمیکند .. به حقوق دیگران احترام میگذارم . کم توقع هست آرام هست. 

پیامبر اکرم: بهترین مردان شما کسی است که با تقوا و خوش خلق .. با سخاوت باشند ..  چشم پاک و با پدر ومادر خوش رفتار  و به همسر ظلم نکنند که پناه به دیگران ببرند.

به بلوغ اخلاقی نرسیده ها :تهمت می زنند و خسیسند . تنگ نظر. دشنام گو و  تنها خور  بی خیر و ظالم، به پدر ومادر آزار می‌دهند و همسر را کتک میزنند و چنان آزار میدهند که به دیگران پناه ببرند.

بلوغ اقتصادیجربزه و میل به کار .. تن کار کردن .. مثلا کسی که تحصیل میکند .. حداقل درآمدی برای خودش ایجاد کرده مثلا تدریس، یعنی امکان تامین معاش زندگی در حد حداقل یعنی یک اتاق یا خونه حداقلی نه اینکه باید حتما فلان باشد یعنی بداند چه جوری باید خرج کرد و چه جوری باید درآمد داشت بلوغ اقتصادی در زمینه درآمد مربوط به مرد است ولی در مورد خرج کردن به زن و مرد مربوط میشودکسی که به بلوغ اقتصادی رسیده دنبال مال حلال هست و عقل معاش دارد دنبال دزدی نیست کسیکه به بلوغ اقتصادی رسیده هدف اقتصادی هم دارد .. چند سال دیگه میخواد به کجا برسد

کسی که دو ماه هست کار میکند معلوم نیست بلوغ اقتصادی داشته باشد.. کسی که پیش باباش کار میکنه اگر باباش میچرخوندش و خودش هیچ . بالغ نیست .. کسی که قرار هست بره سر کار خیلی خیلی خوب .. معلوم نیست  قابل اعتماد باشدشغل دائمی و ثابت لازم است نه هر دائمی ثابت .. بلکه شغل معقولمنظور کارمندی نیست .. هر کار پیوسته و با ثباتی 

بلوغ اشدکسی که تمام بلوغ های اشاره شده رو داشته باشد بلوغ اشد دارد."""

نشانه های بلوغبلوغ با دگرگونى هاى فیزیولوژى در بدن همراه است. به نظر زیست شناسان، منشأ طبیعى بلوغ، ترشح هورمون هاى جنسى به ضمیمه فعالیت هاى منظم بعضى دیگر از غدد داخلى است.

مهم ترین دگرگونى هاى بدنی دوره نوجوانى، ظهور ویژگى هاى نخستین و ویژگى هاى ثانویه است. منظور از ویژگى هاى نخستین، شکل دادن به آلت هاى تناسلى و توانایى در امر تولید مثل است، اما ویژگى هاى ثانوى عبارت است از: روییدن ریش و سبیل و دو رگه شدن صدا در پسران و بزرگ شدن سینه و لگن در دختران. پس از عادت ماهانه در دختران و انزال در پسران، قابلیت تولید مثل ایجاد مى گردد.

نظر مشهور فقهاى عالى قدر شیعه آن است که بلوغ به یکى از سه چیز محقق مى شود: 1. روییدن موى درشت زیر شکم; 2. احتلام; 3. تمام شدن پانزده سال قمرى در مرد و تمام شدن نه سال قمرى در زن.

البته نشانه هاى بلوغ در پسر و دختر، یکى از سه علامتى است که ذکر شد و ضرورت ندارد که هر سه با هم محقق شود. میزان در سن، سال قمرى است نه شمسى. پس طبق سال شمسى و با توجه به سال هاى کبیسه، پسران با تمام شدن حدود چهارده سال و شش ماه و یازده روز و دختران با تمام شدن حدود هشت سال و هشت ماه و هجده روز بالغ مى شوند.

در آستانه بلوغ، رشد عمومى بدن دچار تغییرات و دگرگونى هایى مى شود. یکى از مهم ترین تحولات انقلابى دوران بلوغ، رشد سریع استخوان ها و عضلات و کلیه اعضاى داخلى بدن است. رشد دوران بلوغ به قدرى سریع و شدید است که بعضى از دانشمندان، رشد و نمو دوران بلوغ را به جهش تعبیر کرده اند. با این تغییرات نوجوان بالغ با بحران هایى مواجه مى شود.

مراحل بلوغ

مراحل بلوغ در پسران

جزو اولین تغییرات قابل مشاهده در دوران بلوغ بزرگ شدن بیضه ها است که معمولا از سن 10 سالگی شروع می شود. بعد از آن یعنی بین 11 تا 15 سالگی به طول و عرض آلت تناسلی اضافه می شود و رویش مو دراطراف آلت تناسلی و بعضا بر روی پوست بیضه ها اتفاق می افتد.

در همین زمان جعبه صوتی در حنجره گسترش پیدا می کند و تارهای صوتی کلفت ترمی شوند که صدای بم تری را ایجاد می کنند. رویش مو بر روی صورت و زیر بغل هم معمولا 2 سال بعد از رویش موهای اطراف آلت تناسلی اتفاق می افتد. بسته به پیشینه قومی و خانوادگی موهای سینه هم ممکن است در برخی آقا پسرها ظهور پیدا کند. در اواخر دوران بلوغ ممکن است برخی پسرها رشد سینه را هم تا حد جزئی تجربه کنند که  تقریبا در تمامی موارد بدون دخالت پزشکی به حالت اولیه خودش بر می گردد.

اتفاق دیگری که برای یک پسر در سن بلوغ می افتد اولین تجربه نعوظ و اولین تجربه انزال است. حالت نعوظ ممکن است بر اثر تحریک ایجاد شود و یا حتی بصورت ناخواسته و بدون اینکه در معرض محرکهای جنسی مثل فیلم و غیره باشند بوجود بیاید که کاملا طبیعی است. انزال هم برای این اتفاق می افتد که بدن یک پسر بالغ مایع منی را می سازد و می خواهد آن را از بدن خارج کند. مایع منی ممکن است تحت چند حالت از بدن خارج شود یا با خودارضایی و یا در هنگام خواب و یا در هنگامی که در معرض محرک های جنسی مثل فیلم و یا خیالبافی جنسی قرار دارید و همگی این موارد هم طبیعی هستند.

متاسفانه یک سری خرافاتی در مورد عملکرد اندام های تناسلی مردانه رایج است که متاسفانه فیلم های مستهجن هم به آنها دامن می زند. بطور مثال اینکه مایع منی به حالت پرشی از آلت خارج می شود برای همه واقعیت ندارد. نه تنها هر کسی با شخص دیگر در این مورد تفاوت دارد بلکه برای یک فرد هم در روزهای متفاوت می تواند شدت و ضعف داشته باشد.

در پژوهش ها نشان داده شده که اگر فرد تعداد دفعات انزال خود را کم کند و عضلات کف لگن قوی داشته باشد می تواند فشار پرتاب مایع منی اش را تقویت کند. فشار بیشتر نشانه ای از سالم بودن و یا نبودن فرد بطور خاص نیست. مگر در افرادی که ناراحتی های عفونی و یا بیماریهای دستگاه تناسلی دارند مثلا عفونت پروستات که می تواند فشار انزال را کم کند. اما این حالت در مردان جوان بسیار نادر است.

بلوغ زودرس و دیررس

بلوغ زود درس، پدیده اى فیزیولوژیک است که در هر جنس پسر و دختر دیده مى شود. همان گونه که از نام آن برمى آید، در این حالت فرد زودتر از هم سالان خود علائم و آثار بلوغ را ظاهر مى سازد.

بلوغ دیررس نیز در هر دو جنس پسر و دختر دیده مى شود و شیوع آن در پسرها بیش از دختران است. به طور کلى مى توان اظهار داشت هرگاه تا سن 17سالگى آثار و نشانه هاى بلوغ در فرد ظاهر نشود، وى دچار بلوغ دیررس شده است.

علل مختلفى در تسریع یا تأخیر بلوغ مطرح شده است. یکى از صاحب نظران مى گوید: نژاد، تغذیه و عوامل فیزیکى و روانى موجود در محیط زندگى، در زمان ظهور بلوغ و میزان ترشح هورمون هاى مربوطه اثر مى گذارد; مثلاً ویتامین E را از جمله عوامل تغذیه اى مؤثر به شمار مى روند. وضع نامساعد اخلاقى در اجتماعات بى بند و بار نیز باعث بلوغ زودرس در آن جوامع مى شود.

درباره اثر آب و هوا در بلوغ، برخى نظر مخالف دارند و مى گویند: بلوغ بیش از آن که به آب و هوا بستگى داشته باشد، به طرز تغذیه و بهداشت و شرایط اجتماعى وابسته است. معمولاً آب و هواى معتدل بیش از هواى گرمسیر و سردسیر بلوغ را تسریع مى کند.

هر کدام از بلوغ زودرس و دیررس، عوارضى بر فرد بالغ دارد، که مى توان به احساس حقارت در بلوغ دیررس و اضطراب و نگرانى در بلوغ زودرس اشاره کرد، ولى در حال حاضر این معضل را از طریق تجویز دارو و روان درمانى، کنترل و از عوارض آن جلوگیرى مى کنند. بنابراین کسانى که به بلوغ زودرس یا بلوغ دیررس مبتلا هستند، نباید از این وضعیت نگران باشند. البته در زودرسى بلوغ، بالغ باید به وظیفه شرعى خود عمل کند; مثلاً پسرى که قبل از پانزده سالگى بالغ شده است، باید نماز و روزه و تکالیف دینى را انجام دهد و منتظر فرارسیدن سن مقرّر نباشد.

ویژگی های دوران بلوغ1. بلوغ یک دوره ی شمول است

بلوغ باید به عنوان یک دوره ی در برگیرنده ی بخشی از دو دوره ملاحظه شود.زیرا آن،سالهای محدود کودکی و آغاز سالهای نوجوانی را در بر می گیرد، همچنان که درشکل زیر نشان داده می شود.تا زمانی که آنها به بلوغ جنسی برسند،کودکان به عنوان «کودکان بالغ»نامیده می شوند.پس از این که به بلوغ جنسی رسیدند، آنها را به عنوان «نوجوان» و یا «جوان نورس»می نامند.

2. بلوغ، یک دوره ی کوتاه است.درنظرگرفتن تغییرات متعدد و جامعی که در درون ارگانیزم به میزان تغییرات ظاهری و خارجی اتفاق می افتد،بلوغ را نسبتاً یک دوره کوتاه جلوه گر می سازد.این مدت از دو تا چهارسال طول می کشد.کودکانی که این مدت را حدوداً ظرف دو سال و یا کمتر پشت سر می گذارند، به عنوان افرادی که رشد سریعی دارند،شناخته می شوند و همچنین آنهایی که به مدتی حدود سه الی چهارسال نیاز دارند تا بتوانند دوره ی انتقال خود را به بزرگسالی تکمیل نمایند،به عنوان «کُند رشد»شناخته می شوند. دختران، به عنوان یک گروه،تمایل دارند از پسران به عنوان گروهی دیگر، رشد سریع تری را طی کنند.اما درهرحال معیارهای شخصی برای رشد هر جنسیت وجود دارد.

3. بلوغ، به مراحلی تقسیم می شود.علی رغم این حقیقت که بلوغ،نسبتاً یک دوره ی کوتاه از زندگی است، به طور متعارف آن را به سه مرحله تقسیم می کنند:

1. مرحله ی «پیش بلوغ».2. مرحله ی «بلوغ».3. مرحله ی «پس بلوغ».زمان هر کدام از این مراحل و مشخصات آنها بعداً مطرح خواهد شد.

4. بلوغ دوره ی تغییر و رشد سریع است.

بلوغ، یکی از دو دوره ی زندگی است که به عنوان رشد سریع و تغییرات چشمگیر در اندازه های بدن،مشخص شده است.دوره ی دیگر مرحله ی جنینی و اولین نیمه سال اول زندگی است.مرحله ی اخیر معمولاً به جهش رشد نوزاد مربوط می شود.تغییر و رشد سریعی که در طول دوران بلوغ اتفاق می افتد، معمولاً به جهش رشد نوجوانی ارتباط می یابد؛ به عبارت دقیقتر، جهش رشد بلوغ گفته می شود.زیرا آن اندکی مقدم واقع می شود ویا با سایر تغییرات بلوغ، همزمان اتفاق می افتد.این جهش رشد، به مدت یک یا دو سال قبل از این که کودکان به پختگی جنسی برسند حضور می یابد و به مدت شش ماه تا یک سال پس از آن نیز ادامه پیدا می کند.بنابراین مدت کل سرعت رشد، حدوداً به سه سال می رسد که کمی طولانی تر از جهش رشد نوزاد می باشد که معمولاً مدتی حدوداً بیش از یک سال و نیم را در بر می گیرد.تغییرات سریعی که درطول دوران بلوغ واقع می شود، به یک نوع اغتشاش و به هم ریختگی،احساس عدم کفایت، ناامنی و تزلزل و درخیلی از موارد به رفتارهای نامطلوب منجر می گردد."دانبار" می گوید:در طول دوره ی رشد، تحربیات کودک، تغییراتی در بدن، در موقعیتها و وضعیت ظاهری و لباس، حدود انتخاب و تصمیم گیری و تغییراتی در دیدگاه فرد نسبت به جنس موافق و جنس مخالف به طورالزامی میان کودک و والدین او درگیری به وجود می آورد و نیزتغییراتی در نقشها و مقرراتی که جوانترها به آن دست می یابند، صورت می گیرد.

5. بلوغ،یک مرحله ی منفی گرایی است.خیلی سالها پیش،«شارلوت بوهلر»(2)برچسب «منفی گرایی» را به بلوغ زده است.این مرحله را باید دارای بقای اندکی دانست.مرحله ای که فرد حالت «ضدّیت» در مقابل زندگی به خود می گیرد و یا به نظر می رسد که فرد موقعیتها و یا چیزهای خوبی را که قبلاً به دست آورده بود، از دست داده است.روشن و بدیهی است که رفتار و نگرش منفی، بخش عمده ی شخصیت فرد را در اولین مرحله ی بلوغ وی تشکیل می دهد و برتر از همه آن که وقتی فرد به رشد جنسی می رسد، مرحله ی منفی گرایی بیشتر می شود.همچنین این مطلب روشن و آشکار است که ساختمان رفتاری منفی گرایی بلوغ در دختران بیشتز از پسران بیان و گزارش شده است به گونه ای که در دختران 66/8% اعلام شده است.

6. بلوغ، در سنین متغیری واقع می شود.بلوغ در هر زمانی بین سنین 16،15و19سالگی می تواند واقع شود.اگر چه معدل سنی رشد جنسی دختران در فرهنگ معاصر آمریکایی حدوداً در 13سالگی و میانگین سنی پسران یک سال دیرتر، یعنی در 14سالگی واقع می گردد. همچنین در مدت زمانی که مرحله ی انتقال فرد به بلوغ و تکمیل آن نیازمند است تغییرات و اختلافاتی وجود دارد.این حدود از دو تا چهار سال برای دختران به طور میانگین و کمتر از این میزان تقریباً برای پسران می باشد.اختلافاتی که در زمینه ی سن شروع بلوغ و نیزمدت زمانی که این دوره ی انتقالی نیاز دارد تا رشد کامل شود،به همان اندازه که مسایل و مشکلات مشخصی برای دختران و پسران هر دو به وجود می آورد،مشکلات و مسایل اجتماعی نیز برای آنان می آفریند.

از جهت دیگر:

                                                بلوغ و بحران بیولوژیکى تغییرات ظاهرى در دوران بلوغ، جوان را با بحران بیولوژیکى مواجه مى کند. تغییرات بیولوژیکى در دختران در سنین 9 تا12سالگى و در پسران از 11تا13سالگى بروز مى کند. طى این دوره، 15تا20 سانتى متر بر قد و 20 تا25 کیلوگرم بر وزن نوجوان اضافه مى شود. رفته رفته خصوصیات ثانویه جنسى از قبیل: رویش موى صورت و تغییر صدا در پسران و عادت ماهیانه در دختران بروز مى کند.

پیدایش دانه هاى سیاه رنگ بر روى پوست مخصوصاً در اطراف بینى، روى چانه یا روى شانه ها، پسرها را سخت مضطرب مى سازد. تغییر صدا که برحسب آب و هوا و نژادهاى مختلف زودتر یا دیرتر ظهور مى نماید، یک اثر عمومى است که در همه پیدا خواهد شد. تارهاى صوتى از لحاظ طول دو برابر مى شوند. صدا که تا آن هنگام زیر بود، در مدت چند ماه طنین مخصوصى پیدا کرده و به اصطلاح دو رگه مى شود و بسیار نامطبوع مى گردد. بعد از آن در مدت چند هفته از شدت آن کاسته مى شود و به تدریج حالت صداى اشخاص بالغ را پیدا مى کند و در 17سالگى آخرین تغییرات صوتى نیز از بین مى روند. صداى زن نیز تغییر مى کند، اما کمتر محسوس است. آهنگ آن که بلیغ تر و رساتر مى شود، در حدود 15سالگى وضع ثابتى به خود مى گیرد.با بحران بلوغ، کشش جنسى آغاز مى شود و نوجوان به موضوعات جنسى حساس مى گردد. غالباً نوجوانان از این تغییرات ناآگاهند و گاهى دچار وحشت و اضطراب مى شوند.  "دبس"، جهالت و شتاب زدگى را دو خطر بزرگ در این مرحله از رشد آدمى مى داند.البته تغییرات بلوغ در همه افراد یک سان نیست. تغییرات بدنى همراه با بلوغ ممکن است در برخى از نوجوانان در اوایل بلوغ روى دهد و در برخى به تأخیر بیفتد. حتى در برخى از پسران، سینه ها رشد مى کند یا نشیمن گاه پهن مى شود. این ها دلالت بر داشتن اندام زنانه نیست و نباید نوجوان و دیگران را نگران این امر کند. هم چنین در دختران ممکن است سینه ها کمى دیرتر رشد کند و نباید این امر آنان را نگران کند، زیرا تغییرات بلوغ گاهى به تأخیر مى افتد.

راه هاى غلبه بر بحران

براى عبور از این بحران، نوجوانان و والدین آن ها وظایفى دارند. وظیفه والدین کمک به نوجوانان و راهنمایى آنان از طریق ارائه اطلاعات صحیح و جامع درباره تحولات دوره بلوغ است. هرگونه سهل انگارى مى تواند نوجوانان را به اطلاعات ناقص و نادرست سوق داده و در نهایت آن ها را با مشکلات جسمى و روانى مواجه کند.یکى از روان شناسان به نام دبس، عقیده دارد که مادر باید دختر خود را از عادت ماهانگى مطلع سازد.نوجوان پسر باید بداند گاهى در خواب حالتى خاص به وى دست مى دهد و هم زمان با آن، منى از او خارج مى گردد و معمولاً بلافاصله بیدار مى شود. او نباید از این واقعه نگران باشد. این قوى ترین میل غریزى است که خداوند متعال در نهاد انسان قرار داده است تا پشتوانه بقاى نسل و نویدى براى پدر شدن باشد. این حالت را که احتلام مى گویند، براى جوان وظیفه اى را ایجاب مى کند که همان غسل جنابت است که احکام آن در رساله هاى عملیه آمده است. شدت این میل در پسران بیشتر از دختران است. از این رو آسیب پذیرى آن ها نیز بیشتر است.

اگر این میل در نوجوانى به هیجان آید، عواقب شومى به دنبال دارد. مؤثرترین روش براى کنترل و مهار غریزه جنسى، پرورش و تقویت روحیه دینى و پس از آن، اجتناب از نگاه شهوت آمیز و اسباب تحریک کننده مانند: فیلم و عکس هاى مبتذل و پرهیز از دوستان فاسد و روى آوردن به سرگرمى هاى سالم است. البته به همان اندازه که در این دوره، جوان در معرض هجوم وسوسه هاى شیطانى و طوفان غریزه جنسى قرار مى گیرد و با مشکلات جدى روبه رو مى شود، پاک ماندن جوان در این مرحله و ایستادگى در برابر تمایلات درونى، ارزش مند و قابل تقدیر است.

رسول خدا(ص) مى فرماید: انّ اللّه تعالى یباهى بالشّابّ العابد الملائکة یقول: انظروا الى عبدى ترک شهوته من أجلى;24 خداى تعالى به وجود جوان پرهیزکار بر فرشتگان مباهات مى کند و مى فرماید: اى فرشتگان به بنده جوان من بنگرید که شهوت هاى جوانى خود را براى من رها کرده است.در روایتى دیگر، آن حضرت فرمود: خداى تعالى مى فرماید: اى جوانى که شهوت هاى خود را در راه من ترک گفته و جوانى ات را در این راه از دست داده اى، تو در پیشگاه من همانند بعضى از فرشتگانم مى باشى.در جوانى پاک بودن شیوه پیغمبرى است ورنه هر گبرى به پیرى مى شود پرهیزگار

بلوغ و بحران عاطفى مهم ترین تحول دوران بلوغ بعد از ظهور صفات ثانویه جنسى، تحولات عمیق عاطفى است. مسئله مهم، یافتن هویت خود است. نوجوان با در نظر گرفتن تجربیات گذشته و قبول تحولات بلوغ مى خواهد هویت خویش را از نو بازسازى کند. حتى مخالفت و ستیز نوجوانان با والدین خود و عصیان آنان در برابر ارزش ها و دخالت هاى دیگران براى تثبیت هویت و جدا نمودن هویت خویش از سایرین است.

این بحران باعث شده است که طوفانى در درون نوجوان ایجاد شود و با انواع تردیدها، سردرگمى ها روبه رو گردد. عواطف او ثابت نیست، زود خوشحال مى شود و به سرعت در غم و اندوه فرو مى رود. همین تغییر حالات او را خسته و رنجور مى کند و به واکنش تند و ناسازگارى سوق مى دهد. نوجوانان درد دل هاى زیادى دارند; مى گویند: کسى ما را به حساب نمى آورد، ما را درک نمى کنند. از سوى دیگر والدین نیز از نوجوان خود شکایت دارند، که او به کلى عوض شده است. همیشه با برادر و خواهر کوچک ترش مشکل دارد و پرخاش گر و خیره سر شده است. به والدین باید توصیه کرد که سعى کنند نوجوانان را در این دوره بحرانى درک کنند و سرکشى ها و مخالفت هاى نوجوانان در این دوره را به صورت علائم رشد و از خصوصیات دوره نوجوانى تعبیر کنند و آن را مقدمه قطعى یک واقعه نگران کننده که آینده نوجوان را تهدید مى کند، ندانند. برخورد صحیح آنان به نوجوان کمک خواهد کرد تا از این برهه پرتلاطم و آشوب بگذرد.جوانان در سن بلوغ، خود شیفته هستند. آن ها نسبت به عکس العمل خود در آینه وسواس به خرج مى دهند و گاهى ساعت ها خود را در آینه نگاه مى کنند. این عمل ناشى از خودآگاهى شدید آنان است.انگیزه استقلال طلبى در این مرحله بروز مى کند. جوان از یک طرف از نظر اقتصادى وابسته به والدین است و از طرفى مى خواهد مستقل عمل کند. مى گویند: انسان در سه مرحله به استقلال مى رسد: مرحله اول، هنگام به دنیا آمدن و مرحله دوم، هنگام از شیر گرفتن کودک است و مرحله سوم، دوران بلوغ است. موریس دِبس، روان شناسى معروف فرانسوى این دوره را فطام یا از شیر گرفتن روانى نام نهاده است.

یکى از روان شناسان به نام (لوین) گفته است: نوجوان در دوره اى زندگى مى کند که مى توان آن را دوره بى سر و سامانى روانى نامید، زیرا او نه کودک است و نه کاملاً بزرگ سال شده است. بحران بلوغ، نوجوان را در یک وضعیت مبهم و پیچیده اى قرار مى دهد که نمى داند چه کارى بکند. همین عدم اطمینان نسبت به نقش خود، موجب مشکلات زیادى براى نوجوان مى شود و او را زودرنج و دو دل و بى ثبات مى سازد.

البته نباید فراموش کرد که این امر در آن ها چندان با دوام و ریشه دار نیست. به تدریج عواطف و احساسات و خواسته هایشان جهت مى گیرد. برخورد سالم والدین و مربیان با این بحران مى تواند تا حد زیادى در فروکش کردن آن دخیل باشد.

یکى از حالات روانى و عاطفى نوجوان، پرخاشگرى است، چون به کمک این مکانیسم، او خاطرات تلخ گذشته و ضعف و حقارت خویش را پنهان و از این طریق اطرافیان را متوجه قدرت و بزرگى خود مى کند. از طرفى، حساسیت ها و هیجان ها با تغییرات و تحولات غدد داخلى، میزان ترشحات هورمون ها رابطه مستقیم دارد. فعالیت هاى بدنى، ورزش و تفریح و انجام تکالیف دینى و عبادات، تأثیر فراوانى در حفظ تعادل عاطفى و کنترل خشم نوجوانان دارد. هارلوک، یکى از روان شناسان، حالات هیجانى و عاطفى نوجوانان را به خصوص در اوایل و اواسط بلوغ، داراى پنج مشخصه مى داند: شدت، فقدان کنترل، عدم ثبات و یا تغییر ناگهانى از حالت شعف به حالت ناامیدى، افسردگى، اخلاق متغیر و پیدا شدن احساسات عاقلانه نظیر: وطن پرستى وفادارى، احترام به دیگران و خداجویى.

بلوغ و ارتباط با هم سالان دوره بلوغ همواره دوره تنهایى بوده است. بدون توجه به تعداد دوستانى که نوجوان دارد، او همیشه در درون خود احساس خلأ مى کند. ساختار شناخت نوظهور جوانان در سن بلوغ، آنان را به اندیشیدن به خود وامى دارد.)32 این احساس تنهایى که به مراحل رشد مربوط مى شود، جوان را بر آن مى دارد که با هم سالان خود ارتباط برقرار کند. بنابراین دوستى ها در این دوره براساس یک نیاز اجتماعى شکل مى گیرد. معمولاً جوان تازه بالغ به دوستان خود وفادار است تا جایى که هیچ انتقادى را درباره دوستانش نمى پذیردد. در غالب موارد، گروه هاى هم سالان و دوستان نوجوان به قدرى در حیات او نقش دارند که والدین براى القاى نظر خود از دوستان نوجوان استمداد مى جویند. یکى از دلایل دوستى ها و رفاقت ها و پناه بردن به گروه هم سالان در این دوره، مشابهت مشکلات آنان است. بنابراین بودن در کنار آنان و بیان راز دل به دوستان، سبب آرامش روحى و تقلیل کشمش هاى روانى مى شود.

در یک تحقیق، یافته شد مدت زمانى که نوجوانان صرف صحبت کردن با هم سالان مى کنند از مدت زمان انجام تکالیف درسى، با خانواده و آشنایان بودن و یا تنها بودن بیشتر است.
(
هامچک) عملکرد گروه هم سال را به صورت زیر بیان مى کند: 1. جانشین شدن براى خانواده; 2. منبع احترام شخص; 3. منبع ثبات و استوارى در زمانى که دوره تحول و انتقال است; 4. سپرى در مقابل فشار بزرگ سالان; 5. منبع قدرتى که فرد طرز رفتار خود را از آ ها مى گیرد; 6. الگویى براى رشد اجتماعى، اخلاقى، عاطفى و ذهنى.34 بنابراین با توجه به نقش مهم و سازنده هم سالان، لازم است خانواده و مدرسه زمینه عضویت و حضور نوجوانان را در گروه ها و تشکل هاى دانش آموزى و محلى فراهم نمایند تا روابط اجتماعى را تجربه کنند. بعضى از نوجوانان به دلیل احساس خطاکارى و اشتباه و یا احساس بى ارزشى و ترس از برخورد با دیگران و نداشتن مهارت هاى اجتماعى، انزوا و گوشه گیرى را بر معاشرت با دوستان ترجیح مى دهند، که در این صورت آموزش مهارت هاى ارتباطى و ترتیب دادن جلسات گروهى از سوى والدین مى تواند به نوجوان کمک کند تا در جمع حاضر شود و ابراز وجود کند. هرگونه سخت گیرى و بى توجهى والدین در این مورد به شخصیت اجتماعى نوجوان آسیب وارد مى کند و او را با بحران روبه رو مى سازد. البته نباید مسئولیت والدین را در بررسى دوستان نادیده گرفت. هرگونه اهمال و بى تفاوتى ممکن است زیان هاى جبران ناپذیرى را به بار آورد. والدین باید مراقب باشند که فرزندان نوجوان آن ها با چه کسانى طرح دوستى مى ریزند، چون دوستى نوجوان بر مبناى تبادل عاطفى و نیاز روحى است. انگیزه هاى عاطفى باعث مى شود آن ها در انتخاب رفیق دقت لازم را مبذول ندارند و بدون تأمل، با دیگران رابطه برقرار کنند. واضح است این دوستى هاى حساب نشده مى تواند ثمرات تلخى به بار آورد. امام على(ع) مى فرماید: (من اتخذ أخاً من غیر اختبار اَلجأه الاضطرار الى مرافقة الاشرار;35 کسى که ناسنجیده با دیگران پیمان دوستى مى بندد، ناچار باید به رفاقت اشرار تن دهد.) بنابراین پدر و مادر باید با دقت و حساسیت خاص، روابط فرزند خود را با دوستانش تحت کنترل و نظارت قرار دهند. (بررسى ها نشان مى دهد که نوجوانان اولین قدم هاى انحراف و تباهى را به کمک دوستان ناباب برداشته، سپس در سراشیبى سقوط قرار گرفته اند.)36 البته اعمال نظارت باید به گونه اى باشد که به حساسیت منفى فرزندان نینجامد و آن ها را به لجاجت واندارد، زیرا در این صورت نوجوان بیشتر به طرف دوستان ناهل سوق داده مى شود. نوجوانان عزیز نیز باید به این واقعیت توجه داشته باشند که تجارب به دست آمده از دوران طفولیت و اطلاعات محدود و ناقص آن ها براى مواجهه با دنیاى جدید جوانى، کافى نیست. امیرالمؤمنین(ع) مى فرماید: (جهل الشابّ معذور وعلمه محقور;37 عذر نادانى جوان پذیرفته و مقبول و علم او در جوانى محدود است.) جوان به اطلاعات جدید و معتبر و گسترده نیاز دارد تا بتواند بر معضلات زندگى جدید خود فائق آید. در این راستا باید بر احساس غرور و بزرگ منشى خود غلبه کند و از تجارب گران سنج بزرگ سالان بهره مند گردد. امام على(ع) مى فرماید: با مردان آزموده و صاحب تجارب، هم نشین باش که اینان متاع پر ارج تجربه هاى خود را با گران ترین بها یعنى فدا کردن عمر خود تهیه کرده اند و تو آن را با ارزان ترین قیمت یعنى با صرف چند دقیق به دست مى آورى.38

بلوغ و ناسازگارى با والدین ییکى از بحران هاى بلوغ، ناسازگارى نوجوانان با والدین است. آن چه مهم است فهم این ناسازگارى و دلایل آن است. چرا فرزندان رفتار والدین خود را تأیید نمى کنند و والدین از مخالفت فرزندان خود گله و شکایت دارند؟ به نظر مى رسد آزادى خواهى و استقلال طلبى و نوگرایى که از خصوصیات دوران بلوغ است، منشأ این ناسازگارى باشد. (در دوران بلوغ، بیش از هر زمان دیگر انسان به این که مورد توجه و پذیرش باشد، اهمیت مى دهد و به شدت احتیاج دارد که به عنوان یک دوست و شریک تلقى شود. چه قدر مکرر از جوانان شنیده مى شود که کاش یک بار بزرگ ترها با ما جدى صحبت مى کردند.)39 پدر و مادر باید متوجه باشند که نوجوان امروز، کودک دیروز نیست. نوجوان، عاشق آزادى و اظهار وجود و شیفته استقلال و اثبات شخصیت است. یک نوجوان ایرانى در خاطراتش مى نویسد: (دوست ندارم به من دستور دهند، مخصوصاً اگر این دستور آمرانه باشد. اگر دستور دهنده مادرم باشد، گوش نمى دهم. وقتى دستوردهنده برادر بزرگم باشد، ناچارم که اجرا کنم وگرنه کشیده اى خواهم خورد. با این وجود، وقتى برادرم به من دستور مى دهد سعى مى کنم فوراً آن را اجرا نکنم و خود را به نشنیدن مى زنم. این کار به من فرصت مى دهد تا خشم خود را فرو نشانم.)40 باید به این نکته توجه داشت که جوان با اظهارنظر کردن در مسائل، بزرگ منشى، حق دخالت در امور براى خود قائل بودن و تمرد از خواسته هاى بزرگ سالان و بى اعتنایى به سنت هاى کهن جامعه، درصدد آزمایش دیگران و سنجش میزان مقاومت آن ها است. والدین نباید با این پدیده با دیده تردیدآمیز بنگرند و احساس نگرانى نمایند. همان طورى که والدین در ایام کودکى از راه رفتن مستقل آن ها استقبال مى کردند، باید از استقلال خواهى جوانان خود نیز که نشانه سلامت جسم و جان آنان است، دل شاد گردند. اسلام بر قبول این واقعیت تأکید کرده و بر تشریک مساعى و مشورت در مسائل زندگى اصرار مى ورزد. رسول اکرم(ص) مى فرماید: (الولد سید سبع سنین وعبد سبع سنین ووزیر سبع سنین;41 فرزند در هفت سال اول، سید و آقاى والدین است و در هفت سال دوم، بنده مطیع و فرمان بردار پدر و مادر است و در هفت سال سوم، وزیر والدین است.
(
رسول اکرم(ص) با به کار بردن کلمه وزیر، از طرفى تشخص طلبى و استقلال جویى جوان را مورد توجه قرار داده و او را در کشور کوچک خانواده وزیر مسئول شناخته است و از طرف دیگر به پدر و مادر فهمانده است که با جوان امروز همانند بچه دیروز رفتار نکنید. بچه دیروز، بنده و مطیع شما بوده و جوان امروز، وزیر و مشاور شما است.)42 والدین مى توانند با ارتباط صحیح و منطقى با نوجوانان به آن ها کمک کنند تا این دوره را بدون فشار و تنش سپرى کنند. اگر والدین نقش خود را به خوبى ایفا نکنند، امکان انحراف و انحطاط و کشانده شدن نوجوان به دسته هاى بزه کار و منحرف زیاد است. وقتى نوجوان هیچ گونه تکیه گاهى براى خود نداشته باشد و نتواند ارتباط صحیحى با دیگران برقرار کند، به الگوهاى نامطمئن و گروه هاى بزه کار پناه مى برد. قطع رابطه عاطفى بین والدین و نوجوانان در این دوره، زمینه سرخوردگى و گریز آن ها را از محیط خانه و مدرسه فراهم مى کند. بنابراین سازگارى و ناسازگارى نوجوان تا حد زیادى بستگى به نوع رفتار و واکنش والدین دارد. روایت امیرالمؤمنین(ع) بر این مطلب دلالت دارد; آن جا که مى فرماید: (ولدک ریحانتک سبعاً وخادمک سبعاً ثمّ هو عدوّک أ و صدیقک;43 فرزندت در هفت سال اول، برگ خوش بویى بر ساقه درخت وجود شما است و در هفت سال دوم، خدمت گزار مطیع و فرمان بردار شما است و در هفت سال سوم، ممکن است دشمن یا دوست تو باشد.) (اگر پدر و مادر نوجوان بتواند ضمن ولى بودنشان همانند یک دوست مهربان و صمیمى، دوستانه و مشاورانه با نوجوانشان رفتار کنند [و] در رفتارشان استمرار داشته باشند و هرگز از حریم دوستى اعتماد متقابل و روابط سینه به سینه خارج نشوند، مى توانند به عنوان یک دوست صمیمى نیاز فرزند جوانشان را تأمین کرده، هم چون سنگرى استوار او را از گزند آسیب هاى روانى و اجتماعى حفظ نمایند. براى ایجاد و استمرار رابطه دوستانه و صمیمانه با نوجوانان به گونه اى که آن ها با کمال میل و انگیزه، مشتاق باشند، حرف هاى دلشان را با پدر و مادر خود مطرح کنند، باید سرمایه گذارى نمود. سرمایه اصلى چنین پیوند و ارتباط مقدسى، رفتار صادقانه و صمیمانه در طول دوران مختلف رشد کودک است.)44

بلوغ و احساسات مذهبى با فرا رسیدن بلوغ، در کنار شکوفایى تمایلات نفسانى، تمایلات روحانى نیز بیدار مى گردد. (همه روان شناسان در این نکته متفق القول اند که ما بین بحران تکلیف و جهش ناگهانى احساسات مذهبى، ارتباطى وجود دارد. به گفته دبس، در این اوقات، نوعى بیدارى مذهبى حتى نزد کسانى که سابقاً نسبت به مسائل مذهبى لاقید بودند، دیده مى شود.)45 بر این اساس در صدر اسلام، جوانان زودتر از بزرگ سالان به دین مقدس اسلام و پیامبر(ص) ابراز علاقه کرده و ایمان مى آوردند. مصعب بن عمیر، نماینده مخصوص رسول اکرم(ص) براى تعلیم و آموزش قرآن به مدینه آمد. جوانان و نوجوانان دعوتش را مى پذیرفتند.46 شخصى به نام ابى جعفر احول، از دوستان امام صادق(ع)، براى تبلیغ مذهب تشیع به بصره رفت. امام صادق(ع) از او سوال کرد: مردم بصره را در قبول روش اهل بیت و سرعت پذیرش آیین تشیع چگونه یافتى؟ عرض کرد: افراد کمى تعالیم اهل بیت را پذیرفتند. حضرت فرمود: (علیک بالاحداث فانهم اسرع الى کل خیر;47 توجه خود را به نسل جوان معطوف دار که آنان در انجام امور خیر از دیگران پیش قدم ترند حمایت جوانان از دین و شیفتگى آن ها به مسائل دینى، صریح و خالص و قاطع است تا جایى که جانشان را براى اعتلاى عقاید مذهبى فدا مى کنند. تجربه انقلاب اسلامى ایران و جنگ تحمیلى و بسیج جوانان در سن بلوغ و دفاع جانانه آن ها از مکتب و شرف و میهن اسلامى، گواهى صادق بر این مدعا است. به نمونه اى از وفادارى و حمایت بى دریغ از ارزش ها و باورهاى مذهبى اشاره مى کنیم:
(
سعد بن مالک از جوانان انقلابى صدر اسلام بود. او در 17سالگى اسلام آورد. او مى گوید: من نسبت به مادرم خیلى مهربان و نیکوکار بودم. موقعى که قبول اسلام کردم و مادرم آگاه شد، روزى به من گفت: این چه دینى است که پذیرفته اى؟ یا باید از آن دست بردارى و به بت پرستى برگردى یا من آن قدر از خوردن و آشامیدن امساک مى کنم تا بمیرم. سعد گفت: من از دینم دست نمى کشم و از شما درخواست مى کنم که از خوردن و آشامیدن خوددارى نکنى. مادر به گفته فرزند اعتنا نکرد. یک شبانه روز غذا نخورد، اما مِهر الهى آن چنان در عمق جانش نفوذ کرد که مهر مادرى نتوانست در برابر آن مقاومت نماید. او با قاطعیت به مادرش گفت: به خدا قسم، اگر هزار جان در تن داشته باشى و یک یک آن ها از بدنت خارج شود، من از دینم دست برنمى دارم. وقتى مادر از تصمیم جدى فرزندش آگاه شد و از تغییر عقیده سعد مأیوس گردید، امساک خود را شکست و غذا خورد.)48 ارزش ها در دوران بلوغ، در حال تحول و دگرگونى است. جوان در این مرحله تمایل دارد در مسائل اعتقادى خود تجدیدنظر کند، چون نمى داند آن چه را که به او در این باره گفته اند درست است. از این رو به تحقیق و بررسى مى پردازد. البته نباید از این تردید و شک هراس داشت. استاد مطهرى(ره) شک را مقدمه یقین، و پرسش را مقدمه وصول، و اضطراب را مقدمه آرامش مى داند و مى گوید: (شک، معبر خوب و لازمى است، هرچند منزل و توقف گاه نامناسبى است.)49 در این شرایط آن ها نیاز به رهبرى فکرى و عاطفى دارند. کودک به دلیل نارسایى عقل، از تجزیه و تحلیل مسائل عاجز است. از این رو بدون مطالبه دلیل، آموزه هاى دینى را از والدین مى پذیرد، ولى این حالت انقیاد را نمى توان از نوجوان بالغ انتظار داشت. گلن بلر و استوارت جونز مى گویند: (نوجوان در طى تحولات بلوغ به آن مرحله مى رسد که با نیروى استدلال با عقاید مذهبى مواجه شود.)50 والدین باید از این فرصت استفاده کرده و شعائر دینى را با منطق و استدلال به فرزندان جوان خود ارائه دهند و از اکراه و تحمیل تکالیف بپرهیزند تا با عکس العمل منفى و حتى موضع گیرى آن ها مواجه نشوند. (پس از دوران کودکى، صورت امر از قطعیت خود خارج مى شود و بیشتر با دلیل و عقل سلیم سرو کار دارد. از این به بعد پدر باید بگوید: اگر من به جاى تو بودم، فلان کار را مى کردم و دلیل بیاورد.)51 اگر با نوجوان با صداقت و احترام برخورد شود، به سهولت مى توان در اعماق دل او نفوذ کرد. دبس مى گوید: (ارزش هاى اخلاقى در دوران بلوغ در وجود سرمشق هاى انسانى تجلى مى کند و صورت هایى به خود مى گیرد که نوجوانان سعى مى کنند به هیئت آنان درآیند. نوجوانان این اشخاص نمونه را آیینه و آرمان و کمالى مى دانند که خودشان خواهان آنند.)52 آن ها تمام مسائل را زیر ذره بین انتقاد خود قرار مى دهند و در بنیان هاى اعتقادى و باورهاى مذهبى خود هیچ گونه تسامح و تساهلى را برنمى تابند و اگر عمل الگوها با گفتارشان هم خوانى نداشته باشد، چه بسا اصل اعتقادات را زیر سؤال ببرند. اگر والدین نقش رهبرى خود را به خوبى ایفا نکنند و عطش روحى جوانان به مذهب را به موقع سیراب نسازند، چه بسا آن ها به افکار انحرافى روى آورند. از این رو اسلام بر انتقال سریع آموزه هاى دینى تأکید مى کند. امام صادق(ع) مى فرماید: (بادروا احداثکم بالحدیث قبل ان یسبقکم الیهم المرجئه;53 احادیث اسلامى را به نوجوانان خود بیاموزید و در انجام آن تسریع کنید، پیش از آن که مخالفان گم راه بر شما پیشى گیرند.) این آموزش هرگز به صورت تحمیل نظر و سلیقه اى نباید باشد، بلکه باید به صورت مبادله عقاید و افکار و طرفینى باشد. (بر طبق بررسى یونسکو، اغلب جوانان احساس مى کنند آلت دست قرار گرفته اند و براى همین جهت نسبت به بزرگ سالان بدبین هستند و یک حالت عصیان نسبت به سنت ها و آداب و رسوم خانوادگى و اجتماعى در آنان پدیدار گشته است. والدین مى خواهند فرزندانشان مانند خود آن ها باشند، در صورتى که ممکن است جوانان نخواهند مانند آنان زندگى کنند.).54 البته این به معناى تسلیم شدن در برابر نظرات نوجوان نیست، بلکه به معناى جلب اعتماد نوجوان و در نظر گرفتن شرایط روحى و هم آهنگى با تحول زمانى است. شاید روایت امیرالمؤمنین(ع) ناظر به این نکته روان شناختى باشد که مى فرماید: (لاتقسروا اولادکم على آدابکم فانهم مخلوقون لزمان غیر زمانکم;55 آداب و رسوم زمان خود را به فرزندانتان تحمیل نکنید، چه آنان براى زمانى غیر از زمان شما آفریده شده اند.  علی حیدری