نقش باورهای ذهنی در بروز رفتارها و خودگویی ها

بسمه تعالی

اگربه رفتارهایی که در طول روز ازما سر می زند نگاهی عالمانه داشته باشیم مشاهده می شود: اولا تعداد آن ها بسیار زیاد ومهم تر این که در بروز هر یک از آن ها ممکن است عوامل متعددی نقش داشته باشد که معمولا آگاهی چندانی نسبت به آن ها نداریم . ازجمله عواملی که منجربه بروز برخی ازرفتارهای مامی شود، باورها ،عقاید وطرح واره های ذهنی است .همه ما با باورهای مان زندگی ،  قضاوت، تصمیم گیری وانتخاب می کنیم،روابط خودرا بادیگران تنظیم،تعدیل ،افزایش یاکاهش می دهیم .اگربافردی قطع رابطه می کنیم برای خودمجموعه ای ازباورها رادرمورد اوردیف کرده ایم که سرجمع حساب هامارابه قطع یک رابطه رسانده است.گرچه ممکن است محاسبات ذهنی ما اشتباه بوده وبا واقعیت همخوانی نداشته باشد. اگرازافراد باورهای شان گرفته شود حرفی برای گفتن وعملی برای انجام دادن نخواهند داشت وبایدمنتظربروزرفتارهای آشفته ،نامنظم وتصادفی باشیم. افکار، رفتارهای ما را پشتیبانی وحمایت می کندو خاستگاه آن محسوب می شود.  هنگامی که فرد درشرایط هیجان ،اضطراب وترس شدیدقرار می گیرد نمی تواند به درستی تصمیم بگیرد وممکن است عملی یاحرفی ازاو سربزند که باسوابق وشرایط گذشته فرد همخوانی نداشته باشد .این مساله نقش مهم واساسی باورهاوعقایدرادربروزرفتارهای ماثابت می کند.در خلاء باورها ،هرعملی ممکن است اتفاق بیافتد.به طوری که شخص بعدا درمورد آن ها اظهارشگفتی یابی اطلاعی می کند.

اگرکودکی به اذیت وآزار هم سن وسال های خود درمدرسه می پردازد، پشت چنین رفتاری ،احساسات ،انگیزه هاو باورهایی نهفته است .هم چنین مردی که ازرفتارهمسرخودعصبانی ونگران شده درحقیقت نشان ازتعارض موجودمیان باورهای اوورفتاروایده های همسراست.

احساسات ماهمانند شادی وغم یاناراحتی نیز ریشه  درباورها ونگرش های ما دارد.اگرعقاید فردی راکه دچارافسردگی شده است ،موردبررسی ودقت نظرقرار دهیم سرنخ های فراوانی ازافکارمنفی خودکار آشکارخواهد شد. اومعتقداست که دنیا ارزش زیستن ندارد ،آدم به دردنخوریا بی مصرفی شده ،هیچ کس قادربه درک او نیست ، روابط انسان ها براساس دروغ وتظاهر بناشده  وموارد بسیاردیگری که درنتیجه به تدریج ازدیگران فاصله می گیرد. فعالیت های روزمره به شدت کاهش یافته وحاضربه ایجادارتباط وحتی بیان مشکل خودنیست. لذا احساسات بدی ازخودودیگران پیداکرده و با بروزچنین رفتارهایی باورهای فردافسرده تقویت شده ودرنهایت ممکن است به انزوا ،تمایل به گوشه گیری ودرموارد پیشرفته به خودکشی منجر گردد. "البرت الیس " که نظریه درمان عقلانی عاطفی راپایه گذاری نموده است ، معتقداست وقتی حادثه فعال کننده ای برای فرداتفاق می افتد ،او براساس تمایلات ذاتی خودممکن است دوبرداشت متفاوت ومتضاد از آن داشته باشد،یکی افکار،عقاید وباورهای منطقی وعقلانی ودیگری افکار عقاید وبرداشت های غیرعقلانی وغیرمنطقی. درحالتی که فردتابع  ودستخوش افکاروعقایدغیرمنطقی قرارگیردباعواقب غیرمنطقی مواجه خواهد شد،که دراین حالت اوفردی مضطرب وغیرعادی که شخصیت ناسالمی داردخواهد شد. .به دلیل اهمیت فراوان باورهای ذهنی منفی درشکل گیری وبروزبرخی بیماری های روانی امروزه یکی از شیوه های روان درمانی ،شناخت درمانی ، است که اساسا  درمان رادرکنترل واصلاح تدریجی طرح واره های ذهنی می داند .هدف اصلی درشناخت درمانی ،حذف سوگیری هایا تحریف های فکری است تا انسان هابهترکارکنند.درشناخت درمانی به شیوه پردازش اطلاعات مراجعان که احساسات ورفتارهای ناسازگارانه آنان راحفظ می کند،توجه می شود.شناخت درمان گرها تحریف های شناختی مراجعان رازیر سوال می برند،می آزمایندوموردبحث قرارمی دهندتااحساسات ،رفتارهاوتفکرمثبت تری دربیماران خود ایجادکنند. روان درمانی شناخت گرادرطی جلسات متعددبه بررسی وشناسایی افکارمعیوب پرداخته وسعی می کندبه شکل غیرمستقیم سطح آگاهی مراجع رانسبت به وجود وتاثیرات مهم آن افزایش دهد و باکمک مراجع به اصلاح باورهای نادرست که منجربه بروزآسیب های فردی و اجتماعی فراوانی شده بپردازد. موفقیت درروان درمانی هنگامی اتفاق می افتدکه بیمارپی به نادرست بودن باورهای خود ببردوتوانسته باشد باورهای جدیدی راکه انطباق بیشتری باواقعیت های خودودنیای پیرامون اودارد،جایگزین نماید.وروان درمان گرباید با استفاده از تکنیک های روان شناختی به صورت هدفمند مراجع خود را به سمت پالایش افکار معیوب پیش ببرد.که ممکن است این روندهفته ها یاماه ها ویاحتی سال ها طول بکشد.

درباره شکل گیری باورها وعقاید مباحث مفصلی وجوددارداماواقعیت این است که شروع آن ها از اوایل کودکی وازهنگامی که فردخودش رامی شناسدهمراه باتعامل هایی که باخانواده،اطرافیان ومدرسه پیدامی کندخواهد بود.این مفاهیم یک به یک وبه تدریج درونی شده وجزء ساختارشخصیت فردمی شود.درهمین جا اشاره می شودکه بخش مهمی ازشخصیت فرد راافکار،عقاید وباورهای او تشکیل می دهد.باتوجه به پویایی ذهن انسان وتعامل های دایمی اوباخود وجهان اطراف،سیستم باورهای اومرتب درمحک آزمایش وتجربه قرار می گیرد.  تعدادی  ازآن ها  به مرورزمان تثبیت وبرخی از آن ها ممکن است اهمیت واصالت خود را ازدست بدهند.اما هرقدر به سن وسال افراد اضافه می شود احتمال حذف و اضافه شدن باورها کاسته  می شود .به شکلی که در دوران سالمندی یاپیری باورهای افراد تقریبا ثابت وپایدار باقی مانده ودر برابرتغییر به شدت مقاومت می کند.شاید بیشترین   زمان تغییر وتحولات باورهای ذهنی از لحاظ شکل گیری وانعطاف پذیری دوران کودکی ونوجوانی باشد  عقایدوباورهای نوجوان دراین دوره خاص به شدت تحت تاثیرقرار می گیرد.مرتب وپیوسته آن ها را آزمون می کند،دست به آزمایش وخطا می زندتا در نهایت به ثبات نسبی برسد.دراین صورت نوجوان هویت خویش راشناخته وقادر خواهد بود روابط خود رابا دنیای اطراف به نحو مطلوبی سامان دهد.درغیر این صورت بایدشاهد رفتارهایی آشفته ،متزلزل وبی ثبات باشیم.نوجوان باید به تدریج عقاید وباورهای خود را که منطبق با فرهنگ وشرایط اجتماعی و مذهبی جامعه ای که درآن زندگی می کندشکل دهد.           بخش دیگری از باورهابه صورت خودگویی هاکه درتعامل بادیگران اظهار می شود پدیدار می گردد.به عبارت دیگر تجلی باورها ،بعضا به صورت خود گویی هایی است که افرادگاهی پنهان وگاهی آشکاربه شکل زمزمه هایی که باخود دارند دیده می شود.که ممکن است مورد توجه دیگران قرار گیرد.

 .نکته آخر این که  برای تغییر رفتار ناچاریم قسمت اعظم تلاش خود را در تغییر تدریجی باورهای افراد قرار دهیم .درغیر این صورت نمی توان با شیوه های دیگری مثل اجبار و تحکم ،دستور ویا حتی نصیحت انتظار بروز رفتارهای مطلوب از دیگران را داشته باشیم . والسلام

محمدرضا کوثری کارشناس ارشد مشاوره ومشاور مجتمع آموزشی امام خمینی (ره)       سوریه دمشق مردادماه 1390

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد