فرزند سالاری

بسمه تعالی

                                            

پسرک در حالی که به شدت عصبانی نشان می داد خطاب به مادرش گفت تو این کار را نمی کنی و حق من است که تصمیم بگیرم من با دوستانم قرار گذاشته ام و آن را به هم نخواهم زد .هیچ اتفاقی نمی افتد وبهتر از شما می دانم  چگونه از خودم مواظبت کنم

این جملات و امثال آن تکرار  حوادث و وقایعی است که هر روز شاهد آن هستیم از یک طرف فرزندانی که مستقل نشان می دهند در حالی که از نظر اقتصادی همچنان کاملا وابسته هستند

اصطلاح فرزند سالاری چند سالی است که گوشه و کنار بارها توسط افراد متخصص در حوزه روان شناسی ،  افراد عادی و والدین  شنیده می شود و حکایت از نوعی  چرخش در حوزه قدرت والدینی به سمت و به نفع فرزندان است در حالی که سن و سالی از فرزندان نگذشته است گر چه در گذشته های دور استقلال فرزندان  با ازدواج و تشکیل خانواده به تدریج شکل می گرفت و انتقال قدرت به طور طبیعی وبه آرامی اتفاق می افتتاد اما  در حال حاضر شرایط خانواده و مراکز تصمیم گیری تغییر کرده و اتاق فرماندهی با مرکزیت پدر و مادر به اتاق فرزندان کشیده شده است یعنی بسیاری از تصمیمات خانواده با ملاحظه و نظر مشورتی فرزندان اتخاذ می گردد و آن ها هستند که در مرکز قدرت میدان داری و امرو نهی می کنند

در تعریف ،  فرزند سالاری به مفهوم محور بودن فرزندان در خانواده است و و ناظر به وضعیتی است که در آن محور و اساس تصمیم گیری ها ، فعالیت ها و به طور کلی مجموعه امور خانواده  در عرصه های مختلف ، به طور مستقیم یا غیر مستقیم ، فرزندان باشند

چه اتفاقی اتفاده است ؟ چگونه فرزندان موفق شده اند فرماندهی را از دست والدین خود بگیرند و تصمیم گیرنده باشند ؟ آیا این شرایط را والدین ایجاد کرده اند  و مصداق ضرب المثل خود کرده تدبیر نیست . آیا  باید فرزند سالاری را نتیجه غفلت یا بی مبالاتی آن ها  بدانیم وباید هر چه سریع تر والدین به مواضع قبلی و از دست رفته خود باز گردند تا بتوانند هویت و ابهت سابق خود را باز یابند . ویا دوران طلایی آن ها به پایان رسیده و باید به موازنه ای جدید با فرزندان  خود دست یابند و ارتباط مستقیمی به عملکردشان ندارد

قلمرو تصمیم گیری والدین در خانواده های فرزند مدار و فرزند محور کاهش  و قلمرو تصمیم گیری فرزندان افزایش پیدا می کند یا بهتر است بگوییم که کنترل های خانوادگی و والدین روی بچه ها کاهش پیدا می کند به طوری که مثلا ساعت خواب یا میزان تماشای تلویزیون و یا چه غذایی در خانه پخته شود یا با چه کسانی رفت وآمد داشته باشند غالبا توسط فرزندان تعیین می شود

در خانواده های فرزند محور بچه ها بسیار حمایت می شوند در حالی که مسئولیت بچه ها در خانواده و در قبال این همه حمایت بسیار کم است وانتظار والدین هرروز از آن ها کمتر و انتظار بچه ها بیشتر می شود در یک نظر سنجی از دانش آموزان سال اول متوسطه  از آن ها خواسته شد به این سوال پاسخ دهند میزان انتظارات خود که توسط والدین تامین شده را به درصد و همجنین میزان انتظارات والدین از خودشان را به درصد بنویسند مقایسه این دو رقم حاکی از فاصله زیاد بین انتظارات خانواده از فرزندان با انتظاراتی که فرزندان از خانواده داشته اندمی باشد  به عبارت دیگر والدین خیلی بیشتر از فرزندان به سطح توقعات آن ها پاسخ داده اند و معادله والدین فرزندان  تبدیل به نامعادله شده است به نظر می رسد شرایط فعلی جامعه و تغییر و تحولات دامنه دار و چشمگیردر حوزه های اقتصادی ، فرهنگی و اجتماعی در دهه های اخیر  در رسیدن  زودرس فرزندان به استقلال وهویت شخصی  نقش داشته است در گذشته های دور فرزندان در سنین بالاتر و خیلی بالاتر به هویت شخصی می رسیدند و والدین بنا به اقتدار خود به فرزندان اجازه اظهار نظر و تصمیم گیری نداده و این حوزه را تمام و کمال در اختیار داشتند . یکی از ویژگی های والدین در گذشته قاطعیت در ابراز نظرو عمل  در حوزه تعلیم و تربیت  فرزندان شان  بود یعنی نسبت به آن چه عمل می کردند شک وتردیدی به خود را ه نمی دادند وبه همین قیاس فرزندان به والدین خود به عنوان اسطوره و منبع اقتدار، باور وایمان  داشتند  همان حسی که دانش آموزان ابتدایی خصوصا در پایه های اول و دوم نسبت به معلم خود دارند و هر جه بگوید معتبر است و توضیحات و دستورات معلم خود را بدون شک و تردید اجرا می کنند  دربروز دلایل گسترش خانواده های فرزند سالار کم شدن میزان اقتدار پدر به عنوان محور تصمیم گیری ها و حرکت خانواده است در خانواده های سنتی همه اعضا با   محوریت پدر تصمیم می گرفتند و آخرین حرف از زبان اوشنیده می شد و همه خود را ملزم به تبعیت و اجرای آن می دانستند در حالی که امروزه این محوریت کم رنگ شده و میزان تبعیت مادر در وهله اول و به دنبال آن تبعیت فرزندان کاهش یافته است در این شرایط بچه ها از فاصله ایجاد شده به نفع خود استفاده کرده و فرزند سالاری متولد می شود . اگر ساختار را مجموعه ای از نقش ها ،نوع رابطه و ترکیب آنها با هم در خانواده بدانیم در می یابیم که امروزه جایگاه ، نقش و مناسبات اعضای خانواده دچار دگرگونی شده و عناصر آن جایگاه نقش دیگری پیدا کرده اند همچنین سمت و سوی روابط و سلسله مراتب نیز متحول شده اند پیدایش خانواده هایی با ساخت هسته ای در قرن اخیر بستر مناسبی را برای فرزند محوری و فرزند سالاری به وجود آورده است حال آن که در گذشته به علت وجود خانواده هایی با ساخت گسترده و تناسب ساخت چنین خانواده هایی با ریش سفید سالاری ،اصولا با پدیده فرزند سالاری روبرو نبوده ایم امروزه در خانواده های هسته ای کاهش اقتدار پدر و افزایش حقوق مادر و همچنین همسان پنداشتن فرزندان با بزرگسالان ، سنگ بنای مناسب برای پیدایش و رشد فرزند مداری و فرزند محوری را فراهم کرده است  به طوری که فرزندان  دارای اعتبار ، ارزش و اهمیت  بیشتری در چشم والدین شده اند در طول سال های اخیربه موازات توسعه علوم در حوزه های انسانی و اجتماعی  حوزه روان شناسی نیز گسترش زیادی داشته است که نتایج آن در قالب روابط و الگوهای رفتاری جدید افراد در جامعه به طور کلی و در خانواده به طور اخص باز تاب داشته است که به نظر می رسد توجه به حقوق فرزند و خواسته های او وگاهی توجه افراطی که به آن فرزند سالاری می گوییم از این جا ناشی شود ./ والسلام محمد رضا کوثری 

واحد مشاوره مجتمع آموزشی امام خمینی(ره) سوریه -دمشق

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد