روز جهانی خانواده 
25اردیبهشت و15 ماه می میلادی به عنوان روز جهانی خانواده شناخته میشود. حکایت ما و
خانواده، حکایت آن ماهی و دریا است که ماهی داخل دریا شناور بود و به دنبال
دریا میگشت! ما هم گاه آنقدر به بودن در خانواده عادت میکنیم که مفهوم و
ماهیت خانواده را فراموش میکنیم. به عبارت دیگر قدر عافیت نمیشناسیم!
روز جهانی خانواده از زمانی در سازمان ملل مطرح شد که غرب بحران خانواده را
به طور جدی احساس کرد. کشورهای شرقی اگرچه آن زمان به واسطه سنت دییرینهشان چنین
بحرانی را نداشته و هنوز هم ندارند، اما به دلیل سرعت ارتباطات و مسایلی
نظیر جهانی شدن، با سرعتی بیش از غرب به سمت این بحران پیش میروند. و این
عافیتی است که آن را قدر نمیدانیم.
در مورد کمبود فرهنگسازی در جامعه باید بگوییم متاسفانه نهادها و مسئولان متولی
فرهنگ بیش از همه در این خواب عمیق زمستانی فرو رفتهاند. صدا و سیما به
عنوان رسانه ملی که در دور افتادهترین مناطق کشور هم نفوذ دارد، نه تنها
نقش مثبتی ایفا نمیکند، بلکه بدتر در حال ضربه زدن به فرهنگ خانوادهها
نیز هست.
در حالی که در کارتون ساده پلنگ صورتی، ده ها روانشناس حضور داشته و نظر
دادهاند، سریال های خانوادگی پربیننده ما بدون هیچ نظر کارشناسی (واقعی) به
روی آنتن میروند و دعوای زن و شوهر، بدزبانی همسرها، رفتار نامناسب
فرزندان، زن دوم، رابطه غیراستاندارد دختر و پسر و دوست و همکار و
همدانشگاهی و... حداقل چیزهایی است که در سریال ها به خورد مخاطب داده
میشود. شاید برنامهسازان تلویزیونی مدعی شوند که این ها را به عنوان نمونه
منفی به مخاطب ارائه میکنند تا این گونه نباشد؛ اما وقتی فقط نمونه منفی
داده میشود، و به مخاطب نمیگوییم که چگونه «باشد»، غیر از این است که پس
از مدتی تنها الگویی که در ذهن مخاطب میماند، همان الگوی غلط است؟! آیا
برنامه سخنرانی ساعت 10-11 صبح و 1 نیمه شب قابلیت برابری و جبران فیلم و
سریال ساعت 8 تا 10 شب را دارد؟! بنابر این، نتیجه آن میشود که هم فرهنگ
خانواده آسیب میبیند و هم میشود آنچه در
این گزارش میخوانید و مردم به سراغ جایگزینهای صدا و سیما میروند.
اما مقوله فرهنگ خانواده را نباید فقط به گردن مسئولین و نهادها انداخت!
فرهنگ خانواده زمانی به بهترین نحو شکل میگیرد که خود خانواده مشارکت
فعالی در آن داشته باشد. متاسفانه خانوادههای ایرانی آنقدر خانوادگی کار
میکنند که هر فیلم و سریال و اخبار و برنامهای را فارغ از سن افراد
خانواده، با همدیگر میبینند! هر صحبتی را هم جلوی همه افراد خانواده مطرح
میکنند. اثری از کتاب و نشریات ویژه سنین افراد خانواده هم در خانه پیدا
نمیشود.
علاوه بر این، آسیبهای دیگری هم هستند که خانواده را تهدید میکنند و خود
خانواده بیشترین نقش را در پیشگیری و درمان آنها دارد. سلامت روانی خانواده
نمونهای از این دست است. پدر و مادر اگر «والد» بودن را بلد باشند، تعامل
لازم را با فرزندان خود خواهند داشت و از بسیاری انحرافات فرزندان جلوگیری
میکنند. اعتیاد نمونه بسیار مهم دیگری است. خانواهای که هیچ عکسالعملی
نسبت به سیگار نداشته باشد، به تدریج نسبت به مواد مخدر نیز حساسیت خود را
از دست میدهد. چه بسیار خانوادههایی که با خنده و شوخی همدیگر را به
کشیدن سیگار تشویق میکنند و هویت افراد خانواده و فامیل را با سیگار تعریف
میکنند. شید برای خیلی از شماها نیز سیگار چیز بیاهمیتی باشد؛ اما باید
باور کنید که نه تنها به سلامت افراد لطمه میزند، بلکه بسیار راحتتر از
آن که تصورش را بکنید، راه را برای مخدرات باز میکند.
از اینها که بگذریم، به مباحث جنسی هم بهتر است اشارهای بکنیم؛ قدیمترها
پدر و مادر در عین حفظ حیا، اندک دانش جنسی خود را به فرزندانشان منتقل
میکردند. اما همانطور که در
این گفتگوی دخت ایران با دکتر شیری میخوانید، در زمانه فعلی چنین آموزش وجود ندارد و آسیب های زیادی به خانوادهها وارد میکند.
و در جمعبندی باید اشاره به نقش دین در خانواده کرد. دین باید و نبایدهای
کاملی را در اختیار فرد و خانواده میگذارد که اگر به طور «صحیح» و «جامع»
رعایت شود، سلامت فرد و خانواده را تضمین میکند. تمام آسیبها و تهدیداتی
که در مورد خانواده نام بردیم، به نوعی در اصولی که دین آموزش میدهد وجود
دارد. هر چه میزان بهرهگیری از این آموزهها بیشتر باشد، سلامت بیشتری هم
برای خانواده به ارمغان میآورد.